فرنچ دیسپچ ـ وس اندرسن
در دومین نوبت تماشای فرنچ دیسپچ (وس اندرسن ـ ۲۰۲۱) بیشتر بر فیلم مسلط شدم، اما هنوز یکی دو نوبت دیگر لازم است! بله، دیوانهوار است، ولی همین است که هست؛ دنیای خل و چلی آقای وس اندرسن چنان با شور برپا شده که سخت میشود عاشقش نشد. محصول ذهن سینماگری که شبیه هیچ کس دیگر فیلم نمیسازد، با اعتماد به نفس پای ایدههای غریبش میایستد و فیلمش را قاب به قاب با دقتی مینیاتوری به نتیجه میرساند.
فیلم تازهی وس اندرسن (که سال قبل آمادهی نمایش بود و بهخاطر شرایط خاص دنیا اکران نشده بود) دربارهی یک مجلهی موفق است به نام فرنچ دیسپچ. به بهانهی مرور تاریخچهی این نشریه و آشنایی با اعضای تحریریه قرار است گشتی بزنیم در تعدادی از گزارشهای منتشرشده، هم با اصل واقعه آشنا شویم و جنبههای مختلفش، هم با نویسندهی گزارش و نحوهی دخالتش در آنچه نوشته، هم با سردبیر و سلیقهاش در ویرایش و انتشار گزارش. بنابراین از دورنمای آشنایی با مؤسس و سردبیر مجله میرویم درون صفحات مکتوب، در ادامه میرویم توی گزارشی مشخص و بعد، میرویم درون واقعهی اصلی، آنجا با حوادث و شخصیتهای متعددی مواجه میشویم که در حال شکل دادن به واقعهاند.
ساختمان سبک و روایت در فرنچ دیسپچ علاوه بر ارجاع به بعضی فیلمهای کلاسیک، ارجاع کاملی دارد به هتل بزرگ بوداپست (وس اندرسن ـ ۲۰۱۴). در آن فیلم هم ساختمان روایت به این ترتیب بود که از نگاه دختری که میخواهد کتاب یک نویسنده را بخواند وارد کتاب میشدیم، همراه نویسنده به گذشته سفر میکردیم و مقابل راوی اصلی (زیرو مصطفا) مینشستیم، راوی ما را به درون واقعه میبرد تا با آقای گوستاو آشنا شویم، هم اصل واقعه را دنبال میکردیم هم دیدگاه او را. قواعد سبکی هم بین دو فیلم یکسان است و بسیاری از الگوها در اینجا تکرار شده.
اما ارجاعها بیش از اینهاست: دعوای اصلی در هتل بزرگ بوداپست بر سر تابلویی است که خانم دی. (تیلدا سویینتن) برای آقای گوستاو (ریف فاینس) به ارث گذاشته، حالا پسر خانم دی. یعنی دیمیتری (آدرین برودی) مدعی است تابلو مال خودش است و جنگ بر سر تصاحب تابلو آغاز میشود. در اولین داستان فرنچ دیسپچ موسی (بنیچیو دلتورو) تابلویی خلق کرده که مدلش سیمون (لئا سیدو) است (لئا سیدو در هتل بزرگ بوداپست نقش خدمتکار خانهی خانم دی. را داشت و به دیمیتری خبر داد که تابلو دزدیده شده)، حالا کادازیو (آدرین برودی) میخواهد تابلو را به دست آورد و راوی ماجرا هم برنسن (تیلدا سویینتن) است! حتی نقش جوانی موسی را همان بازیگری بازی کرده که در هتل بزرگ بوداپست نقش جوانی زیرو مصطفا را بازی میکرد. اگر همین جنبه از تطبیق دو داستان را در نظر بگیریم و جلو برویم تطبیقهای فراوانی در بقیهی اجزا پیدا خواهیم کرد.
فیلم بهشکل کمسابقهای فشرده و لایه لایه است، موقع تماشا ناچاریم همزمان به جزئیات متفاوتی توجه کنیم. اگر فقط حواسمان به اطلاعات داستان اصلی باشد متوجه ریزهکاریهایی دربارهی دخالت دیدگاه نویسندهی گزارش نمیشویم، اگر درگیر دریافت اطلاعات داستانی شویم جزئیات متراکم قابها را نمیبینیم (تعدادی از شوخیها در حد چند فریم ظاهر میشوند و سریع میگذرند)، اگر دقتمان فقط به جزئیات تصویر باشد متوجه کار درخشان الکساندر دسپلا نمیشویم که فقط موسیقی نساخته بلکه دارد روایتی دیگر به روایت اصلی اضافه میکند با ریتمی مختص خودش. بله، این تراکم شاید ایراد فیلم است ولی نشانهی رویکردی کمالگرایانه و عاشقانه به روایتگری هم هست؛ استفادهای تمامعیار از همهی امکانات سینما در برپایی دنیایی که فقط در سینما ممکن است تحقق پیدا کند.
امتیاز از ۵ ستاره: ★★★