تکیه داده به فیلم قبلی

سیکاریو:‌ روز سرباز ـ استفانو سولیما

سیکاریو، روز سرباز
بنیسیو دل‌تورو در سیکاریو: روز سرباز

سیکاریو: ‌روز سرباز به کارگردانی استفانو سولیما که تابستان امسال به نمایش عمومی درآمد فیلم متوسطی است که شاید به یک بار دیدن بیرزد اما قضاوت کردنش بستگی مطلق به این دارد که فیلم قبلی را دیده‌ باشید یا نه. در سال ۲۰۱۵ فیلم فوق‌العاده‌ای دیدیم به نام سیکاریو که در بعضی سكانس‌هایش فیلم مستندی به نظر می‌رسید كه می‌خواست تصویر تازه‌ای از وضعیت كارتل‌های قاچاق مواد مخدر و پیچیدگی نحوه‌ی سازمان‌دهی و عملكردشان را به ما نشان دهد، و ‌هم‌زمان، درام كنترل‌شده و دقیقی جلوه می‌كرد كه شخصیت‌هایش را ذره ذره می‌شناساند، داخل موقعیت قرارشان می‌داد و داستان را پیش می‌برد. جذابیت اصلی آن فیلم در این بود که گرچه روایت‌گر ماجرایی بود درباره‌ی روابط پیچیده‌ی داخل این كارتل‌ها و رهبران نیمه‌دیوانه‌شان، موقعیت را از زاویه دید قهرمان زن داستان روایت می‌کرد.

ما در اغلب سكانس‌های فیلم در موقعیت كیت میسر (امیلی بلانت) قرار داشتیم؛ زن جوانی كه فرمانده‌ی یك واحد ضدگروگان‌گیری در اف‌بی‌آی بود. البته که به‌تدریج دو کاراکتر جذاب دیگر وارد داستان می‌شدند: مت گریور (جاش برولین) و الخاندرو (بنیسیو دل‌تورو) که به‌عنوان ماموران کهنه‌کار سی‌آی‌ای معتقد به نوعی انتقام‌گیری شخصی‌ بودند در مقابل كیت میسر كه اصرارش بر رعایت مراحل قانونی بدجوری ضعیف و ناكارآمد نشانش می‌داد. سیكاریو فیلم قابل تأملی بود درباره‌ی این‌که دنیای امروز به امثال كیت نیاز دارد یا امثال الخاندرو.

حالا در این فیلم جدید که یک جور قسمت دوم است (و دقیقاً نمی‌دانم چرا ساخته شده) این تقابل کنار گذاشته شده و مسئله‌ی فیلم،‌ پی‌گیری سرنوشت شخصیت‌هایی است که قبلاً با آنها آشنا شده‌ایم. مت گریور درگیر یک بمب‌گذاری انتحاری شده و برای حل مسئله دوباره گذارش به مکزیک می‌افتد و الخاندرو هم وارد ماجرا می‌شود.

چیزی که قسمت دوم کم دارد کارگردان متشخصی در حد دنیس ویلنووست، فیلم‌بردار بزرگی در حد راجر دیکینز، کاراکتر نامتعارفی مثل کیت با بازیگر تاثیرگذارش (امیلی بلانت) و آهنگ‌ساز خلاقی مثل یوهان یوهانسن که کارش برای فیلم قبلی درخشان بود و در فوریه‌ی ۲۰۱۸ به‌شکل غیرمنتظره‌ای درگذشت. تفاوت این فیلم جدید با قبلی تفاوت این همه اسم بزرگ با کسانی است که در فیلم جدید جایگزین‌شان شده‌اند. البته که فیلمنامه‌نویس هنوز تیلر شریدان است و جاش برولین و بنیسیو دل‌تورو هم می‌توانند هر فیلمی را کم‌و‌بیش دیدنی ‌کنند، اما سیکاریو: ‌روز سرباز فیلمی نیست که مستقل از فیلم قبلی موضوعیت پیدا کند و تازه خودش هم به نظر می‌رسد ساخته شده برای راه افتادن پروژه‌ی بعدی. ته فیلم جوری بسته می‌شود که به‌وضوح اشاره دارد به موقعیتی که قرار است ادامه پیدا کند و به فیلم سومی ختم شود. باید امیدوار باشیم آن یکی کمی اعاده‌ی حیثیت کند.

امتیاز از ۵ ستاره: ★ ½

1 دیدگاه دربارهٔ «تکیه داده به فیلم قبلی»

  1. در نیمه های فیلم اول سکانسی طولانی وجود دارد که کاروانِ پلیس ها برای تحویل گرفتن گروگانی که جزو افراد رده بالای کارتل است، وارد خاک مکزیک می شوند. در نیمۀ فیلم دوم هم، سکانسی مشابه آن و به همان اندازه طولانی وجود دارد (در فیلم اول، دوربین از داخل ماشین، چند لحظه روی یکی از پلیس های فدرال که با اسلحه پشت تیربار ماشین مخصوص ایستاده مکث می کند، که یک لحظه سرش را پایین می اندازد و در اواخر این سکانس نقش تعیین کننده ای بازی می کند و سولیما هم برای تاکید بر این شباهت در فیلم دوم، نمایی گذاشته که دوربین از داخل ماشین، پلیس فدرالی را می گیرد که پشت تیربار ماشین جلویی است و یک لحظه برمی گردد و رو به دوربین نگاه می کند و البته که در این سکانس نقش تعیین کننده ای دارد).
    تفاوت دو فیلم به شکل بامزه ای در تفاوت این دو سکانس نهفته است. ویلنوو در مصاحبه ای اشاره کرده بود که الهام بخش آن سکانسِ نفس گیر، سکانسی در فیلم «هفت سامورایی» کوروساوا بوده که سامورایی ها منتظر عبور راهزن ها هستند و تماشاگر در لبۀ صندلی اش، منتظر است که سکانسی پر از زد و خورد و هیجان ببیند اما در نهایت راهزن ها پیدایشان نمی شود! یعنی زمان را تا اواخر سکانس «کِش» میدهد و با این کار تعلیق قوی بوجود می آورد – مثل فنری که فشرده شده – و در نهایت با فشرده کردن زمان در درگیری مسلحانه، تمام انرژی نهفته در فنر آزاد می شود و علاوه بر تاثیر شدید روانی، کمی به «زندگی واقعی» نزدیک تر می شود. با بررسی این دو سکانس، متوجه می شویم هرکاری را که ویلنوو از آن پرهیز کرده، سولیما مرتکب شده است. در «روز سرباز» هر جا که منتظریم اتفاقی رخ دهد، آن اتفاق رخ می دهد (هر چند با اجرای قوی و درگیرکننده) اما تعلیقی وجود ندارد. در آن سکانسِ «سیکاریو»، ما همراه آدم ها وارد شهر مرزی خوارز شدیم و وقتی به خاک آمریکا برگشتیم، «خودمان» تمام لحظات این رفت و برگشت را «زندگی» کرده بودیم اما در «روز سرباز» گویی از دور، دست و پا زدن چند جانور بی رحم را می بینیم که هرچند جذابند و توجه ما را جلب می کنند اما هرکاری کنیم، جای «آدم»های فیلم اول را برایمان نمی گیرند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!
پیمایش به بالا