چهار نکته دربارهی مراسم اسکار ۲۰۱۹
انتقاد از نتایج مراسم اسکار و متلک گفتن به سلیقهی اعضای آکادمی کمکم به ابتذال کشیده شده. در اینکه اسکار صد جور عیب و ایراد داشته و دارد شکی نیست، این هم بدیهی است که در طول تاریخ ۹۱ سالهی این مراسم عجیب است بعضی فیلمها جایزه گرفتهاند و عجیب است بعضی فیلمها جایزه نگرفتهاند. اما کسانی که این روزها نق میزنند و از انتخابهای امسال تا کل تاریخ اسکار را دست میاندازند (که محدود به هموطنان ما هم نیستند و از اهالی همهجای دنیا بینشان پیدا میشود)، ظاهراً چند نکته را بهکلی فراموش کردهاند:
یک: ۹۰ سال پیش، آدمهایی تصمیم گرفتند چیزی تشکیل دهند به نام آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا. این مرکز تأسیس شد تا از دستاوردهای «صنعت» سینمای آمریکا حفاظت کند. این آکادمی، فعالیتهای متنوعی انجام داده و میدهد که برگزاری سالیانهی مراسم اسکار تنها یکی از آنهاست. این مراسم طراحی شده تا ویترین بیرونی این آکادمی باشد برای قدردانی از کسانی که در طول سال کار میکنند تا صنعت سینمای آمریکا سرپا بماند. اینکه ما شبها در خانهمان چه فیلمهایی میبینیم، در وبلاگمان چه فیلمهایی را بهعنوان شاهکار معرفی میکنیم یا مصائب امروز دنیا شامل چه فهرست بلندبالایی میشود، خوشبختانه در تعریف اولیه و آییننامهی این آکادمی گنجانده نشده. جایزهی اسکار تا همینجا هم بهقدر کافی از فلسفهی وجودیاش منحرف شده، حالا با اصرار برای اهدای جایزه به فیلمهای نخبهگرا و «هنری» یا جایزه دادن به فیلمی که در نمایش مظلومیت سیاهپوستان شجاعتر و راسختر است، یا دادن جایزهی بهترین فیلم به محصولات صنعت سینمای دیگر کشورها، میخواهیم آن را شبیه یک جشنوارهی اروپایی رادیکال کنیم؟ شما که چنین نگاه دقیق و سختگیرانهای دارید، ناهمخوانی بین رویکردی که توصیه میکنید با مراسمی که در آن سالن عظیم با آن همه زرق و برق و آن لباسها برگزار میشود، اذیتتان نمیکند؟
دو: اگر قرار است افکار عمومی جامعهی سینمایی روی انتخابهای اسکار تأثیری بگذارد کاش در جهت بازگرداندنش به همان معیارهای اولیه باشد نه در جهت تقویت رویکرد نخبهگرایانهاش. بله، از این مقایسهها همهمان بلدیم: میدانیم در سال ۱۹۹۴ پالپفیکشن کنار گذاشته شد و جایزهی بهترین فیلم به فارستگامپ داده شد. سلیقهی من؟ فارستگامپ را فقط یک بار دیدهام و پالپفیکشن را ۴۰ بار. اما چرا باید تصور کنم آکادمی قرار است بر مبنای سلیقهی من اداره شود؟ آن دم و دستگاه برپا شده تا اسکار بهترین فیلم را به محصولی با مشخصات فارستگامپ بدهد و اگر تاریخ تکرار شود دوباره باید همان کار را بکند.
سه: البته که با همهی این حرفها انتخابهای اعضای آکادمی گاهی بیربط و عجیب است ولی انتخابهای کن، ونیز، برلین، جشنوارهها یا مراسمهای دیگر دنیا همیشه درست و دقیق بودهاند و جایزهی اصلی را به مستحقترین گزینه دادهاند؟ به آنها هم همینقدر حمله میکنید؟
چهار: آنها که با تأکید بر نادیده گرفتهشدن تاریخی بعضی فیلمها و فیلمسازها در تاریخ اسکار، احساس نبوغ بهشان دست میدهد، ظاهراً بهکلی از یاد بردهاند که کسانی پیش از تولدشان، زحمت کشیدهاند فیلمها و فیلمسازانی را کشف کردهاند و معرفی کردهاند تا آنها امروز بتوانند دربارهی اهمیت آنها حرف بزنند. مثال اصلی شده هیچکاک. دائم تکرار میکنند شرم بر آکادمی که هرگز به هیچکاک جایزه نداد. بسیارخب، شرم باد، اما آیا در همهی آن سالها هیچکاک در همهجا تحسین میشده، هر روز جایزه میگرفته و فقط اعضای آکادمی به او بیاعتنایی میکردهاند؟ حواسمان هست که جناب استاد تا اوایل دههی ۱۹۶۰ اساساً جایگاه امروز را در میان منتقدان دنیا نداشته؟ بعد از ستایشهای موج نوییهاست که تازه منتقدان آمریکایی هم روی خوش به هیچکاک نشان میدهند. آن مصاحبهی معروف تروفو در سال ۱۹۶۶ منتشر شده و فیلم سرگیجه هم بعد از ۴۰ سال به فهرست ۱۰ فیلم منتخب منتقدان راه پیدا کرده. در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ هیچکاک یک فیلمساز تجاری نسبتاً خوشذوق به حساب میآمده و اگر قرار بر «شرم باد» گفتن باشد، این را میشود حوالهی همه کرد نه فقط اعضای آکادمی. همین وضعیت دربارهی خیلی از دیگر فیلمهایی صادق است که در زمان خودشان از آکادمی جایزه نگرفتهاند. اینکه ما امروز منزلت آن فیلمها را فهمیدهایم، نتیجهی گذر زمان است که قاضی خوبی است برای ماندگاری فیلمها. ماجرای آنتونیونی هم در زمان نمایش در جشنوارهی کن هو شده و ما امروز میگوییم شاهکار است. اما تصدیق امروز ما نبوغ لازم ندارد، تاریخ میگوید کسی آن روز نبوده در سالن نمایش جشنوارهی کن بایستد مقابل بقیه بگوید بر خلاف هیاهوی شما من عقیده دارم ماجرا شاهکار است.