صعود انفرادی، مستند برگزیدهی سال
مستند اسکاربردهی امسال (صعود انفرادی) از آن فیلمهایی است که ناچارید در توصیفش، صفتهایی از قبیل بهتآور، تکاندهنده و شگفتانگیز را پشت هم ردیف کنید. من که بعد از سپری شدن سه روز از تماشای فیلم هم هنوز حیرتزدهام و نتوانستهام به مرحلهی بعد از حیرت برسم. بخشی از این حیرت، شامل ساختار و قدرت فیلم در اجرا هم میشود ولی البته که سهم اصلی متعلق به ملاقات با کاراکتری است به نام الکس هانولد که درون یک ون زندگی میکند و همهی زندگیاش، خواب و خوراکش متمرکز است بر بالا رفتن بدون وسایل محافظتکننده از پهناورترین صخرههای دنیا!
فیلم به اندازهی یک تریلر نفسگیر (حتماً بیش از یک تریلر نفسگیر) مو به تن تماشاگر سیخ میکند. نه فقط بابت تماشای موقعیتهایی باورنکردنی، و نه فقط بهخاطر دلشوره بابت بزرگترین تصمیم الکس، بلکه بابت همراهی ناگزیر با آدمیزادی که لب خطر زندگی میکند. لب خطر؟ توصیفاتم ناقص است! موقعیت خطیرتر از اینهاست. این داستان آدمی است که مرگ برایش موضوعیت ندارد و با دلهرهآورترین شرایط فیزیکی جوری برخورد میکند انگار دارد در یک پیکنیک تفریحی وسط شهر شلنگتخته میاندازد. مکانیسم ذهنی چنین موجودی آنقدر غیرقابل درک است که اصلاً تعجب نکردم در میانهی فیلم به اصرار عدهای رفت داخل دستگاه امآرآی تا مغزش معاینه شود!
این فیلمی است دربارهی پنجه در پنجه شدن با رعشهآورترین وضعیتهای فیزیکی متصور. تنهای تنها در ارتفاعی نزدیک به سه کیلومتر بالای زمین بدون اطمینان بابت زنده ماندن در آیندهای بهاندازهی یک ثانیه بعد. زندگی درون مرگ. با پوزخند به اهمیت مرگ. با نادیده گرفتن اینکه ما زندگی میکنیم تا نمیریم. فیلم حسی میسازد مشابه شکوه نبردهای اسطورهای. آن لحظاتی که قهرمان داستان فضولی میکند و میرود ته غاری مرموز، هیولای چندهزارسالهی خفته را بیدار میکند و ما مطلقاً نمیدانیم واکنش هیولا چه خواهد بود. تصویر این جوان خیرهسر که پنجه انداخته در شیارهای آن صخرهی غولپیکر که همزمان دلربا و خوفناک است، ما را از قوانین دنیای مدرن پرت میکند به بدویترین تقلاهای انسان برای غلبه بر رازهای افسونگر طبیعت.
کاری که سازندگان این مستند کردهاند هم شگفتانگیز است. این اندازه تحمل و سماجت در پیگیری موضوع، حضور در همهی لحظاتی که لازم است و قاعدتاً جمعآوری ساعتها راش و آنوقت مونتاژی چنین یکدست و روان که نشان میدهد با ظرافت، از هر تأکید اضافه به نفع ایجاز صرفنظر کردهاند و فقط همان پلانهایی را کنار هم گذاشتهاند که فیلمی با این لحن نیاز داشته. این از آن سوژههایی است که هر فیلمسازی را به صرافت میاندازد بعد از این همه صرف وقت در مرحلهی فیلمبرداری، بنشیند یک مینیسریال تدوین کند بهجای فیلمی ۱۰۰ دقیقهای.
امتیاز از ۵ ستاره: ★★★★