خانم‌ها و آقایان، به سینما خوش آمدید

آواتار: آیین آب ـ جیمز کامرون

Avatar: The Way of Water – 2022

آواتار که اکران شد سال ۱۳۸۸ بود و ما انتشار مجله‌ی ۲۴ را درست همان روزها شروع کرده بودیم. چند ماه از بحران‌های بعد از آن خرداد تلخ گذشته بود، زخم‌مان تازه بود و راه‌اندازی مجله یک جور کاردرمانی بود بلکه بتوانیم به زندگی بازگردیم. حالا قسمت دوم فیلم بعد از سال‌ها به درازا کشیدن تولیدش، در چنین روزهایی روی پرده رفته؛ بعضی تقارن‌ها عجیب است.

در اولین شماره‌ی مجله‌ی ۲۴ که دی ۸۸ منتشر شد گزارشی درباره‌‌ی آواتار کار کردیم اما سر و صدای فیلم هر هفته بیشتر می‌شد، آمار فروش بالاتر می‌رفت، در نوشته‌های منتقدان خارجی از اشاره به تجربه‌ی تماشای سه‌بعدی گرفته تا جزئیات خود فیلم نکات کنجکاوکننده‌ای وجود داشت که حسرت ما از ندیدنش را بیشتر می‌کرد.

وقتی شماره‌ی دوم مجله آماده‌ی چاپ شد طاقت نیاوردیم، بلیت استانبول گرفتیم و همراه همسرم وسط سرما و یخ‌بندان استانبول با آن بادهای تند زمستانی‌اش فقط رفتیم که آواتار را ببینیم و برگردیم. روز دوم سفر، تاکسی گرفتیم به‌مقصد تنها سالن آیمکس استانبول که در حاشیه‌ی شهر، طبقه‌ی آخر یک مرکز فروش عظیم ساخته شده، پله‌ها را صاف گرفتیم رفتیم بالا مقابل باجه، آقایی که آن پشت نشسته بود گفت تا یک هفته‌ی آینده بلیتی در کار نیست! برایش کوچک‌ترین اهمیتی نداشت که ما این همه راه از کشوری دیگر آمده‌ایم فقط برای دیدن یک فیلم. آن‌قدر کلنجار رفتیم تا بالأخره پنج دقیقه مانده به شروع فیلم مشخص شد دو نفر رزروشان را کنسل کرده‌اند، بلیت آنها را خریدیم و رفتیم تو.

تماشای فیلم لذت‌بخش بود اما از میانه‌هایش نسبت به طرح اصلی قصه، تقابل قراردادی قهرمان و ضدقهرمان و دیالوگ‌های زیادی سرراست کاراکترها دافعه پیدا کردم، غرغرهای ذهنی‌ام تبدیل به جملات و پاراگراف‌هایی می‌شد در این مایه‌ها که: «جیمز کامرون دیگر تبدیل به یک تکنیسین صرف شده، ابتدا درباره‌ی ماجراجویی‌های تکنیکی‌اش تصمیم می‌گیرد و بعد فیلمنامه‌ای می‌نویسد مناسب این ماجراجویی‌ها، استفاده‌ی چندباره از مستعمل‌ترین قراردادهای روایت‌گری هم برایش اهمیتی ندارد. حیف است چنین فیلمی هیچ ایده‌ی بدیعی در ساختار روایی‌اش ندارد.» اینها را البته هیچ‌وقت ننوشتم، آواتار رفت در طبقه‌بندی فیلم‌هایی که یک نوبت تماشایش جذابیت‌هایی داشته اما همین. حالا دیگر برویم به کار و زندگی‌مان برسیم!

بعد از گذشتن ۱۲ سال از آن تجربه، چند شب پیش سه تا بلیت گرفتم برای قسمت دوم، بیشتر با این نیت که دخترم این قسمت تازه را تماشا کند. شب قبل از رفتن به سینما نشستیم فیلم اول را در خانه ببینیم. پیش‌فرضم درباره‌ی فیلم همان بود که ۱۲ سال پیش شکل گرفته بود، فقط نشستم که همراهی کنم. اما هرچه پیش رفتیم دیدم انگار مشغول تماشای فیلم کاملاً تازه‌ای شده‌ام. این بار در کنار یک تماشاگر کوچک که سرشار از لذت بود و از جایش جم نمی‌خورد، غرق در دنیای رنگارنگ و اعجاب‌آور فیلم شده بودم و حس می‌کردم بسیاری از این صحنه‌ها را اصلاً ندیده‌ام!

شب بعدش آواتار: آیین آب را سه‌بعدی روی یکی از بزرگ‌ترین پرده‌های آیمکس تماشا کردیم، در طول نمایش سه‌ساعته دخترم باز هم از جایش تکان نخورد و فقط دو سه بار با لذت، حیرتش از بعضی موقعیت‌ها را در گوش من توضیح می‌داد. آواتار: آیین آب هم از جهت نوع تقابل قهرمان و ضدقهرمان، دیالوگ‌های مستقیم و زیادی صریح و ساختار روایی قابل پیش‌‌بینی همان مشکلات فیلم اول را دارد، تازه می‌شود غر زد این یکی مقدمه‌چینی طولانی و بیش از حد مفصلی دارد و سکانس‌های اکشن کمتری نسبت به قبلی.

اما حالا بعد از تماشای تقریباً پیاپی شش ساعت آواتار اول و دوم، می‌خواهم خدمت‌تان عرض کنم همه‌ی این غرغرهای منتقدانه مهمل است! بی‌ربط است. نشانه‌ی واضح بیرون ماندن از اتفاق اصلی است که در این فیلم‌ها رخ می‌دهد. بله، حواسم هست که در معرض این اتهام قرار دارم: «نشسته‌ای با یک بچه فیلم‌ها را تماشا کرده‌ای، تحت تأثیر قرار گرفته‌ای و خودت هم داری مثل بچه‌ها با فیلم مواجه می‌شوی.» بیایید فرض کنیم دقیقاً همین اتفاق افتاده باشد، اجازه دهید به عبارت «مثل بچه‌ها فیلم دیدن» کمی فکر کنیم؛ این تعبیر که همیشه برای تحقیر مخاطب به کار می‌رود می‌تواند دو معنای به‌کلی متفاوت داشته باشد: بچه‌ها تجربه‌های محدود و دانش اندکی دارند، بنابراین باید قصه‌ای ساده برای‌شان روایت کرد با تأکیدهای واضح و صریح روی نکات اصلی تا بتوانند با فیلم همراهی کنند، همان‌طور که یک کتاب کودک از هر لغتی استفاده نمی‌کند و جملات پیچیده و دشوار به کار نمی‌برد. چنین محصولاتی با برچسب مناسب کودکان طبقه‌بندی می‌شوند.

اما مثل بچه‌ها فیلم دیدن می‌تواند سویه‌ی دیگری هم داشته باشد: کودک به همه چیز با دقت نگاه می‌کند، از هر چیز تازه شگفت‌زده می‌شود نه بابت «معنا»ی نهفته در آن پدیده، بلکه بابت شگفت‌انگیز بودنش. بابت بدیع بودنش. بابت این‌که نشانه‌هایی برای حیرت‌زدگی در آن‌چه مقابلش جریان دارد پیدا می‌کند. شکی نیست هرچه از عمرمان می‌گذرد این خصوصیت را نه فقط در نسبت با فیلم‌های سینمایی بلکه در رو‌به‌رویی با هر پدیده‌ی دست‌ساز یا طبیعی از دست می‌دهیم. میل روزافزون به کشف «معنا» هم به شدت‌گرفتن این رویه دامن می‌زند، اغلب آنها که اهل فکرند اعتقاد دارند معنا در «عمق» است و جایی آن زیر «پنهان» شده، بنابراین ذوق‌زده‌شدن بابت خلق یک دنیای تازه در فیلمی فانتزی بی‌شک رفتاری است بچگانه. وقتی می‌گوییم فیلمی بچگانه است، دلیلش می‌تواند پیدا نکردن «معنا» در آن فیلم باشد و خلاصه‌شدنش در زیبایی‌های «ظاهری».

سال‌ها پیش همراه منتقد ارجمندی مهمان نشستی بودیم، در پایان جلسه، میزبان به هر کدام ما چند دی‌وی‌دی هدیه داد، سهم آن منتقد سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها بود. در جا گفت خیلی ممنون، اینها را که می‌دهم بچه‌های فامیل تماشا کنند. آیا وقتی چنین فیلم‌هایی را «بچگانه» می‌دانیم احتمال نمی‌دهیم دلبستگی شدید روشنفکر امروزی به «رئالیسم» و دردهای «واقعی» اجتماع، باعث شده اساساً توانایی چگونه مواجه‌شدن با «فانتزی» را از دست داده باشد؟

به‌گمانم دغدغه‌ی جیمز کامرون در آواتارهایش ساختن یک دنیای خیره‌کننده است. دنیایی که پیشاپیش، قبل از این‌که مسیر دراماتیک پیدا کند خارق‌العاده است. کامرون روی طراحی جزئیات هر تکه‌ از این دنیا حساسیتی غیرعادی و کم‌سابقه به خرج می‌دهد و می‌خواهد مثل یک پیکرتراش همه‌ی ریزه‌کاری‌ها را کنترل کند.

آواتار: آیین آب یک فیلم «تماشایی» است. فیلمی است برای اثبات این‌که جادوی سینما منحصر‌به‌فرد است، می‌تواند دنیاهایی خلق کند که در هیچ مدیوم دیگری قابل عرضه نیست. بنابراین از یک جهت فیلمی است درباره‌ی خود سینما. فیلمی است برای ایمان آوردن دوباره به پدیده‌ای که می‌تواند قصه‌ای بسیار عجیب درباره‌ی رابطه‌ی مردم ساکن سیاره‌ی پاندورا با حیوانات زیرآب را چنان درخشان تجسم ببخشد که چاره‌ای جز باورکردنش نداشته باشی. مسئله فراتر از باور کردن و باورنکردن است؛ وقتی چنین دنیای بدیع و خیره‌کننده‌ای چشم و گوشت را در بر گرفته، خواه‌ناخواه از این گشت و گذار لذت می‌بری. حیرت‌زده تماشایش می‌کنی.

موقع تماشای فیلم اول متوجه نبودم که کامرون عامدانه از قصه‌ای پیچیده استفاده نکرده تا بتواند تمرکز تماشاگر را روی ظرافت‌های این دنیای تازه باقی نگه دارد. دچار همین وسوسه‌ی رایج شده بودم که بگویم خب بعدش چه. از اینها که بگذریم چه. امروز فکر می‌کنم باید بلایی سر آدم آمده باشد که وقتی به تماشای این دنیای حیرت‌انگیز دعوت شده دنبال «بعدش» بگردد. مشکل همین که هست چیست؟‌ این‌که از کهن‌الگوهای همیشگی تقابل خیر و شر استفاده می‌کند؟ این لزوماً چه ایرادی دارد تا وقتی همه‌ی اجزای فیلم متناسب است؟

آواتار: آیین آب برای انتقال یک مضمون پیچیده از طریق روایتی چندلایه طراحی نشده، بلکه مشغول انتقال یک تجربه‌ی زیبایی‌شناسانه‌ی منحصر‌به‌فرد است که نظیرش را در جایی جز سالن سینما نمی‌یابیم. این تجربه اگر در مقابلش مقاومت روشنفکرانه نکنیم، باعث پالایش چشم و ذهن خواهد شد. باعث لذتی غیرملفوظ و خلسه‌آور خواهد شد که دلیلی ندارد وادارش کنیم در سطح کلام عقلانی جریان یابد.

فیلم البته در رویکرد مضمونی‌اش هم تأثیرگذار است؛ ایده‌هایی که در تلفیق معنویت با جریان آب و نور دارد بسیار زیباست و یادآور دست‌مایه‌هایی که قبلاً در ژرفنا (The Abyss) دیده بودیم. رابطه‌ای که میان پسر جیک سالی با ماهی‌های غول‌پیکر ساخته می‌شود ظرافت‌های قابل بحثی دارد و با طنزی سنجیده پیش می‌رود، اما فعلاً نمی‌خواهم وارد بحث درباره‌ی درون‌مایه‌ی فیلم شوم: آواتار: آیین آب در تمام سه ساعت زمان نمایش، ایده‌های مسحورکننده‌ای در ساختن آسمان، دریا، آب، سنگ‌ها، صخره‌ها، گیاهان، حیوانات، و تمام ریزه‌کاری‌های دنیای عجیب و غریب ساکنان پاندورا دارد که مشابهش به‌ندرت در فیلم‌های فانتزی دیده شده. تلاش فوق‌‌بشری جیمز کامرون در پی‌گیری این پروژه، پاسداری از موجودیت سینماست. او با ایستادن پای مأموریت شخصی‌اش از باقی‌مانده‌ی امید ما به رؤیابینی در سالن‌های سینما محافظت می‌کند.

تماشای آواتار: آیین آب در خانه هیچ لطفی نخواهد داشت و تماشاگران هم این را خوب فهمیده‌اند و با استقبال از فیلم کمک می‌کنند سینما زنده بماند.

امتیاز از ۵ ستاره: ★★★★

2 دیدگاه دربارهٔ «خانم‌ها و آقایان، به سینما خوش آمدید»

  1. داوود رحمانی

    چقدر درست و دقیق می گویید، بر خلاف بسیاری از منتقدین که سینما را با ادبیات و رمان اشتباه گرفته اند! سینما یعنی شگفتی👌👌👌

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!
پیمایش به بالا