تقدیم به پدر، با عشق و نفرت

درخت گلابی وحشی ـ نوری بیلگه جیلان

The Wild Pear Tree (2018)

اگر فیلم‌های تازه را می‌جورید تا در میان انبوه تولیدات سینمای روز دنیا چیزی پیدا کنید که اسمش را بشود گذاشت «سینمای متفاوت»، فیلم جدید نوری بیلگه جیلان، فیلمساز شصت‌ساله‌ی استانبولی یکی از خاص‌ترین نمونه‌هایی است که ممکن است به تورتان بخورد. تعبیر «سینمای متفاوت» البته در سال‌های اخیر به چیزی مهمل و فضل‌فروشانه تبدیل شده چون توسط کسانی به کار برده می‌شود که می‌خواهند یک فیلم ناقص و غلط را با روکش «متفاوت» به خورد ما بدهند. اینها چون اعتقاد دارند هر فیلم ساخته‌شده در «جریان اصلی»، یک جای کارش ایراد دارد، متفاوت بودن را مترادف لجبازی می‌دانند؛ دهن‌کجی به تماشاگری که توقع دارد موقع تماشای فیلم وول نخورد و بتواند از فیلم لذت ببرد. اینها زور می‌زنند ما را متقاعد کنند که فیلمساز متفاوت کسی است که چون حرف‌های مهمی برای زدن دارد نمی‌تواند خودش را در چارچوب تنگ سینمای قصه‌گو محصور کند و ترجیح می‌دهد خودش را از اصول و قواعد رها کند تا روی بیان حرف‌های بسیار مهمش تمرکز کند. اگر قبلاً فریب این ادعاها را خورده‌اید و فیلم‌هایی را با لقب سینمای متفاوت دیده‌اید که تماشایش عمیقاً کسل‌تان کرده، پیشنهاد می‌کنم وقت بگذارید و فیلم‌های نوری بیلگه جیلان را ببینید. این دقیقاً همان‌جاست که تفاوت، معنای واقعی‌اش را نشان می‌دهد: حاصل کار آدمی که زحمت می‌کشد تا دنیای شخصی و دریافت منحصر‌به‌فردش را به چیزی تبدیل کند که اسمش قبل از هر چیز، فیلم سینمایی است.  

حالا بعد از تولید و نمایش درخت گلابی وحشی می‌شود گفت فیلم‌های جیلان از ابتدای کارش تا سه میمون لحن و قالبی دارند متمایز از سه فیلم اخیرش که شاید بتوانیم یک سه‌گانه فرض‌شان کنیم: روزی روزگاری در آناتولی (۲۰۱۱)، خواب زمستانی (۲۰۱۴) و این آخری. هر سه، فیلم‌هایی طولانی‌اند (نزدیک به ۳ ساعت یا بیشتر) با سکانس‌های مفصل گفت‌وگو میان شخصیت‌ها، مضامینی نه چندان دور از هم و لحن و ساختاری مشابه. به گمانم بد نیست اسم ساختاری را که جیلان به آن رسیده «فیلم ـ رمان» بگذاریم. از این‌جهت که طمأنینه‌ی فیلمساز در مکث روی شخصیت‌ها و اجازه دادن به آنها که بدون شتاب، خودشان را توضیح دهند (و در واقع خودشان را در پس کلمات پنهان کنند) و این امکان که می‌توانیم سر فرصت، مقطع کاملی از تحول یک یا چند شخصیت را درک کنیم بدون عجله برای رسیدن به نقطه‌عطف‌های معمول فیلمنامه‌های جریان اصلی، حال‌و‌هوایی رمان‌گونه به فیلم‌ها داده. و جالب این‌که این آخری اصلاً درباره‌ی یک نویسنده و کتابش است و درگیری ذهنی او با چیزی که نوشته و ارتباطی که می‌خواهد از طریق اثرش با جامعه‌ی اطرافش برقرار کند. پیوندی که خودش نمی‌تواند با پدرش بسازد، اما کتابش می‌تواند. کتابی که درنهایت فقط یک خواننده پیدا می‌کند؛ همان کسی که انگار در دورترین فاصله با قهرمان فیلم ایستاده.

قهرمان فیلم، جوانی است درشت‌گو، خیره‌سر و منزوی. بدبین و تلخ. فارغ‌التحصیل‌شدنش از دانشگاه به جای این‌که نقطه‌ی شروع زندگی‌اش و سربرآوردن امیدی تازه باشد، کلافگی و بی‌حوصلگی را به همه‌ی وجودش سرایت داده. نه در میان خانواده‌ آرامش دارد نه در مصاحبت با دوستانش. پناه برده به نوشتن، اما ناشر پیدا نمی‌کند و سرمایه‌ای دستش نیست برای انتشار. مطابق معمول چند فیلم اخیر، جیلان همه‌ی این دغدغه‌ها را درون یک ترکیب‌بندی بصری به‌دقت طراحی‌شده قرار مي‌دهد که شخصیت‌ها را در بر گرفته. تقابل خانه‌ی شهری با مزرعه‌ی روستایی. تقابل حاکمیت مادر در خانه با زندگی بی‌قید پدر در قلمرو خودش. پس‌زمینه،‌ شخصیت‌ها را توصیف می‌کند و لانگ‌شات‌ها به بخشی از درام تبدیل می‌شوند تا ایماژهای ذهنی قهرمان داستان در ترکیب با آن چاه و سنگ‌هایش، آبی که ندارد و مورچه‌هایی که از گهواره تا گور روی صورت پدرش رژه می‌روند لحنی فراواقعی به موقعیت‌های ساده‌ی روزمره بدهد. کاری که جیلان در آن استاد است و قبلاً هم در روزی روزگاری آناتولی به مؤثرترین شکل به نتیجه رسانده بود.    

ایده‌ی سکانس پایانی از دل این‌هاست که زاده می‌‌شود: سینان، عمری را صرف پرورش نفرت از پدرش کرده و در خیالش مادرش را صاحب سهم در حیات ذهنی‌اش دانسته و کتابش را هم با دست‌نویسی در ابتدا به او تقدیم کرده، مادر مثل بقیه‌ی مردم کتاب را نخوانده گذاشته روی طاقچه و فقط به موفقیت پسرش افتخار کرده، اما آن‌که رفته خودش کتاب را پیدا کرده، به‌دقت خوانده و وارد ذهن نویسنده شده همان پدر منفور است. پدری که حالا به نظر می‌رسد تنها شریک ذهنی سینان است، پس باید شریک خیال او در بیرون کشیدن آب از دل چاهی شد که هیچ کس به باثمر بودنش ایمان ندارد. آن چاه،‌ تقدیر سینان است.

امتیاز از ۵ ستاره: ★★★ ½

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!
پیمایش به بالا