اهمیت بهت‌زدگی

به بهانه‌ی بازگشت ـ آندری زویاگینتسف

The Return – 2003

در آخرین جلسه از دوره‌ی نمایش و تحلیل «فیلم اول»، اولین فیلم آندری زویاگینتسف را دیدیم به نام بازگشت. به بهانه‌ی این فیلم که حال‌و‌هوایی رازآمیز و روایتی «مبهم» دارد، و عامدانه، اطلاعات اساسی را حذف می‌کند، درباره‌ی قواعد طراحی این جنس فیلم و شکل تأثیرگذاری چنین رویکردی در روایت حرف می‌زدیم. به نکته‌ای اشاره شد که به‌گمانم در مباحث درک فیلم، مهم و اساسی است:

فیلمی که آگاهانه با «ابهام» کار می‌کند، طبیعی است که در پایان، تماشاگرش را با سؤال‌هایی به حال خودش رها می‌کند. بدیهی است اگر این ساختار توسط یک آدم نابلد طراحی شود، آن سؤال‌ها تبدیل به «ابهام مخل» می‌شوند و فیلم، ناقص و نارس به نظر می‌رسد. این نوع ابهام باعث آشفتگی می‌شود. در چنین وضعیتی، دنیای فیلم اساساً کامل نمی‌شود. اما فیلم مبهمی که درست ساخته می‌شود، موفق می‌شود دنیایش را کامل ‌کند و وقتی تمام می‌شود، احساس رضایت‌بخشی داریم اما هم‌زمان دنبال جواب سؤال‌های‌مان می‌گردیم. البته که دوباره دیدن فیلم و دقت به نظام استعاری چنین فیلم‌هایی پاسخ سؤالات ما را خواهد داد، اما بدترین روش مواجهه با این نوع فیلم‌ این است که تصور کنیم این یک پازل است که باید به‌سرعت کامل شود. و بنابراین مقابله کنیم با جولان دادن آن سؤال‌ها در ذهن‌مان.

تلاش سریع برای «تفسیر» کردن چنین فیلم‌هایی به هر قیمت و در اسرع وقت، نقض غرض است، از این‌جهت که سازنده‌ی فیلم می‌توانسته به‌سادگی پاسخ آن سؤال‌ها را از طریق چند دیالوگ در دهان کاراکترهایش بگذارد. اگر عامدانه خودداری کرده، به این دلیل است که خواسته یادآوری کند وظیفه‌ی یک فیلم خوب [یک اثر هنری] قبل از هر چیز، طرح سؤال است. فیلم خوب موظف نیست جواب بدهد. اما حتماً وظیفه دارد سؤال‌های تکان‌دهنده‌ای طرح کند.

می‌پرسید که چه بشود؟ فایده‌اش چیست؟ ما به کسانی نیاز داریم که توی سر بشر از خودراضی و همه‌چیزدان بزنند و به یادش بیاورند که گرچه فکر می‌کند همه چیز می‌داند، درواقع بسیار کم می‌داند. ما هنوز جاهلانی بزرگیم. هنوز نادانسته‌های‌مان عظیم است و دانسته‌های‌مان اندک. هنرمند کسی است که دائم به ما تذکر می‌دهد بدانیم که نمی‌دانیم. تماشاگر امروز اعتماد به نفس زیادی دارد و فکر می‌کند هرچه می‌بیند زیرمجموعه‌ی دانسته‌های او قرار دارد، که البته این تصور درباره‌ی بخش عمده‌ای از تولیدات این سال‌ها صدق می‌کند. اما فیلم‌های بزرگ، معمولاً در انتها مبهوت‌کننده‌اند. آن «بهت»، بهانه‌ی تفسیرهای بعدی نیست. آن بهت، خودش هدف است.

باز می‌پرسید خاصیتش چیست؟ خاصیتش این است که این حیرت، مقدمه‌ی دانستن است. اگر یاد بگیریم خوب حیرت کنیم، حوصله کنیم و قدرش را بدانیم، دانش از پی‌اش خواهد آمد:

آب کم جو، تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!
پیمایش به بالا