وداع ـ لولو وانگ
یک خانم کارگردان آمریکایی/ چینی جوان به نام لولو وانگ، فیلمی ساخته به نام وداع که دربارهی یک موقعیت دراماتیک آمریکایی/ چینی است. این دومین فیلم بلند اوست، در جشنوارهی ساندنس امسال نمایش داده شده، همانجا توسط منتقدان تحسین شده و برای تماشا به دیگران توصیه شده. فیلم اولش توفیق چندانی نداشته و گویا یک کمدی رمانتیک معمولی و کلیشهای بوده.
بهنظر میرسد خانم وانگ بعد از عدم موفقیت فیلم اول، از همان توصیهی معروف به فیلمسازان جوان پیروی کرده: بروید سراغ قصهها و شخصیتهایی که از زندگی خودتان و تجربهی شخصیتان برآمده. لولو وانگ متولد شهر بیجینگ چین، اما تحصیلکرده در آمریکاست، و چند سالی مشغول تولید فیلم کوتاه، مستند و موزیکویدئو بوده. حالا در دومین فیلمش رفته سراغ همین زندگی بین دو فرهنگ با همهی خلأها و تناقضهایش، و بر اساس آخرین پلان بعد از تیتراژ همین فیلم، قاعدتاً فیلمنامهی وداع را بر اساس تجربهای شخصی از زندگی مادربزرگش یا یکی از دیگر اقوام نزدیک، نوشته.
وداع با شوخی با عبارت مشهور «بر اساس یک قصهی واقعی» شروع میشود، به این ترتیب که در اولین کپشن فیلم، تأکید میشود قرار است فیلمی «بر اساس یک دروغ واقعی» تماشا کنیم! چون ماجرا از این قرار است که مادربزرگ، دچار سرطان ریه شده و در آستانهی مرگ است، اما اعضای خانواده تصمیم میگیرند این را از او پنهان کنند. نگران لو رفتن قصهی فیلم نباشید، چون این را در پنج دقیقهی ابتدایی متوجه میشوید و همهی ماجرا دربارهی موقعیتهای دراماتیک بعد از این تصمیم جمعی است.
این اتفاق بهانهای میشود برای گردهمایی خانوادهای که در نقاط مختلف جهان پخش و پلاست: چینیهایی که در آمریکا و ژاپن زندگی میکنند، بعضیهایشان زودتر مهاجرت کردهاند و بعضیها دیرتر، نسل اولیها به هر دو زبان چینی و انگلیسی تسلط دارند، اما نسل دومیها بلد نیستند درست چینی حرف بزنند. علاوه بر این، عدهای از آنها به شهروندی آمریکا افتخار میکنند، اما عدهای ترجیح میدهند با وجود داشتن پاسپورت آمریکایی همیشه خودشان را چینی بدانند. بعضیها میگویند واضح است که آمریکا برای زندگی بهتر است، بعضیها هم اینقدرها دلیلی برای برتری آمریکا بر چین سراغ ندارند.
وداع بر مبنای وارونه کردن آنچه طبیعی به نظر میرسد پیش میرود: قاعدهاش این است که همهی خانواده به چین برگردند تا یک جور سوگواری زودهنگام را آغاز کنند، اما وقتی قرار میشود خبر از مادربزرگ پنهان شود، یک عروسی، جایگزین عزا میشود و حالا همه باید وانمود کنند شادمانند و اگر هم اشکی میریزند، اشک شوق است. فیلم لحظات جذابی دارد برای نمایش تفاوت آدمها در ابراز احساسات، افتخار به زادگاه، واکنش به مرگ، و تعریفشان از روابط شخصی و خانوادگی.
وداع فیلمی است که بسته به توقعی که از آن پیدا میکنید میتواند شما را راضی یا سرخورده کند. برای من که به مقولهی تقابل فرهنگ شرق و غرب، تفاوت نحوهی زیست آدمهایی متکی به آیینهای کهن با کسانی که عمیقاً مدرن زندگی میکنند، و همچنین مسئلهی مهاجرت و تأثیرش بر نسلهای متفاوت بسیار علاقهمندم، فیلمی به نظر رسید که از ظرفیتی که ایجاد کرده درست استفاده نمیکند. شخصیتها در حد تیپ باقی میمانند و شوخیها چندان عمیق نمیشود.
شخصیت اصلی فیلم که نوهی مادربزرگ است و دختری است به نام بیلی (که به احتمال زیاد نمایندهی خود فیلمساز است)، در آمریکا بزرگ شده، اما به مادربزرگش عشق میورزد و ترجیح میدهد تا زمانی که زنده است پیش او بماند. وداع در بیشتر سکانسها بر مبنای زاویه نگاه او پیش میرود. اما نه همراهی با او و نه دنبال کردن دیگر کاراکترها، آنقدر که انتظار داریم دریافت تازهای از شکافهای فرهنگی و تضاد موقعیتها به ما عرضه نمیکند.
در یکی از سکانسها بیلی اصرار دارد شدت بیماری به اطلاع مادربزرگش رسانده شود. میگوید این مخفیکاری، غیراخلاقی است. عمویش در واکنش به استدلال او، دیالوگ قابل تأملی دارد: «تو خیلی وقته که رفتی غرب و اونجا زندگی کردی. به همین دلیل فکر میکنی زندگی هر کسی متعلق به خودشه. ولی تلقی شرقیها فرق داره. در شرق، هر آدم بخشی از یک مجموعه است. بخشی از خانواده. تو اصرار داری همه چی رو به مادربزرگت بگی، چون نمیتونی مسئولیتش رو قبول کنی. برات یه بار سنگینه. ولی ما بهش نمیگیم، چون ترجیح میدیم این بار رو خودمون حمل کنیم تا اون سختی نکشه.» فیلم اگر موفق میشد همین ایده را واقعاً در درام جاری کند و ما این تفاوت در تلقی را نه در حرف، بلکه در قالب موقعیتهای دراماتیک ببینیم، به فیلم درخشانی تبدیل میشد.
وداع این قابلیت را داشته که تم مهاجرت، و تفاوت تعریف انسان غربی و شرقی از مرگ، خانواده و اخلاق را تلفیق کند و به فیلمی عمیق تبدیل شود. ولی بهنظر میرسد به سطح قناعت کرده و از کنار رو در روییهای پر تنش و دشوار انسانی گذشته.
یک نکتهی حاشیهای جالب هم اینکه کارگردان این فیلم، لولو وانگ در حال حاضر با بری جنکینز (سازندهی فیلم اسکاری مهتاب) زندگی میکند!
امتیاز از ۵ ستاره: ★★★