شرکت در مراسم تماشای فیلم

آداب لذت بردن از توهمی که سینما برای ما می‌سازد

در تاریکیِ آرامش‌بخش تالار سینما که تماشاگر خود را فراموش می‌کند، هویت‌مان را از دست می‌دهیم و در یک خلوت همگانی شراکت می‌کنیم که به‌طرزی مؤثر، دنیای واقعی، و اوضاع و شرایط روزمره را از ما دور نگه می‌دارد. هر کس مجبور بوده در سینمایی که به‌اندازه‌ی کافی تاریک نشده به تماشای فیلمی بنشیند به این امر پی برده که «تاریکی» یک عایق اساسی است. خراب‌شدن تصویر روی پرده خیلی کمتر از غیاب «حفاظ»ی که تاریکی عرضه می‌کند، اهمیت دارد. به نظر می‌رسد ایجاد «حفاظ» شرط اولیه‌ی شرکت در مراسم تماشای فیلم باشد.

مراسم نمایش فیلم، به تماشاگر وقت می‌دهد در آغاز و پایان فیلم، خودآگاهی‌اش را تحویل بدهد و پس بگیرد. نمای نهایی در بیشتر فیلم‌ها عامدانه دورشونده است. بسیاری از فیلم‌ها به این قرارداد متعهدند که قهرمان مرد و قهرمان زن را دست در دست هم در حال دورشدن از دوربین (تماشاگران) و رفتن به سوی غروب نشان دهند؛ در پایان‌بندی، فاصله‌ی ظاهری میان تماشاگر و شخصیت‌های روی پرده دائماً افزایش می‌یابد، و دور شدن جسمانی باعث می‌شود که از لحاظ روان‌شناختی از «توهم» جدا شویم. شراکت ما در فیلم، موقع روشن شدن چراغ‌های سالن، به‌طرز قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌یابد. اگر فیلم خوبی دیده باشیم این واقعه، بیشتر مانند بازگشت تدریجی به هوشیاری پس از خواب است.

آن‌چه توصیف کردیم گرچه ممکن است بدیهی به نظر برسد، ارزش یادآوری مجدد دارد، چون معمولاً با گوشه‌کنایه‌های تمسخرآمیز یا تحقیرآمیز تشریح شده‌. استودیوهای تولید فیلم را ـ با طعنه ـ کارخانه‌های رؤیاسازی نامیده‌اند؛ دنیای رؤیا، توهم‌آمیز، جانشین‌شوندة مصنوعی، واقع‌گریز،‌ ساختگی، دست دوم… همه‌ی این القاب و اصطلاحات در حالی‌که دقیقاً بسیاری از جنبه‌های اساسی شیوه‌ی دریافت ما در سالن سینما را بیان می‌کنند، جنبه‌ی تحقیرآمیزی پیدا کرده‌اند. چنین به نظر می‌رسد که کسانی، ماهیت فیلم‌ را در سطح الکل،‌ توتون، قمار یا هر افیون دیگری توصیف می‌کنند که به وسیله‌ی آن از واقعیت‌های زندگی می‌گریزیم. اریش فروم (روان‌شناس) سینما رفتن و خیال‌بافی را فعالیت‌هایی می‌داند که ما را از مسائل و مشکلات واقعی دور می‌کند. هدف بسیاری از متون رسمی شناخت فیلم و نظریه‌پردازی‌ها این بوده که فاصله و جدایی ما از پرده را افزایش دهند. به ما اطمینان داده می‌شود که «هنر فیلم» راستین در جایی غیر از فرمول رؤیاسازی تجاری پیدا می‌شود.

ظاهراً هنوز باید با کسانی مجادله کنیم که این طرز تلقی را دارند که فضیلت در سختی و مشقت است و هر چیزی که لذت‌بخش است باید مورد سوءظن قرار بگیرد؛ دیدگاه‌هایی که هنر را به‌عنوان شکلی از تازیانه زدن ارزیابی می‌کنند، پذیرفتن شادی و لذت آسان را نفی می‌کنند. اندازه‌ی فعالیت فکری که برای درک یک فیلم لازم است، به ملاکی برای برآورد کیفیت آن تبدیل شده. اما فیلم داستانی معمولاً باعث تضعیف آگاهی از این امر می‌شود که در حال تفسیر تصویرهای آن هستیم، و این واقعیت را می‌پوشاند که فیلم یک چیز «خلق‌شده» است. اما فیلم هر قدر موفق‌تر باشد، بختش برای کسب موافقت کسانی که لذت اصلی‌شان در سینما از ارضای عقلی حاصل می‌شود، کمتر است. این باید برای کسی که خواستار فیلم‌هایی است که ضریب هوشی او را تمجید می‌کنند غیر قابل قبول باشد. فیلم‌هایی که به او اجازه می‌دهند به‌نحوی رضایت‌بخش «پیام» را کشف کند.

کوشش ذهنی، بی‌تردید یکی از لذت‌های سینماست. تعقیب معنا یک بازی لذت‌بخش است، اما این یگانه رضایت مشروع ما نیست. فیلم‌ها فقط جدول‌های کلمات متقاطع ارزشمند نیستند. چنین طرز برخوردی، فیلم/ رؤیا را فقط به‌عنوان یک نسخه‌ی مشابه از زندگی واقعی ما در نظر می‌گیرد. فیلم‌ها به سادگی نمی‌توانند واقعیت را از بین ببرند:‌ اگر آنها یک تجربه‌ی جایگزین (جانشین‌شونده) ارائه ندهند، بلافاصله به محیط واقعی بازمی‌گردیم، در حالی‌که ما پول داده‌ایم و با بیچارگی روی این صندلی، در این سینما، در این ساعت نشسته‌ایم، در حالی‌که می‌توانستیم در خانه بمانیم و به کارهای مفیدتر یا لذت‌بخش‌تری مشغول باشیم.

انتخاب‌شده از کتاب «فیلم به‌عنوان فیلم» نوشته‌ی و.ف. پرکینز، ترجمه‌ی عبدالله تربیت [با ویرایش و تلخیص]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!
پیمایش به بالا