بزم رزم ـ وحید حسینی
اول
اصل بحث این است كه بزم رزم (سید وحید حسینی) یك فیلم مستند است كه «درست» ساخته شده. مهمترین امتیازش همین است. یعنی به قواعد وفادار بوده، كم نگذاشته، جای خالی ندارد، از آن طرف بام هم نیفتاده كه بخواهد از موضوعش سوءاستفاده كند و بیخودی شلوغ كند. همه چیز به قاعده است و در عین حال كم نیست.
مشخص است كه ایدهی اولیه با علاقه (و نه سفارش) انتخاب شده، تحقیق سر فرصت و با حوصله انجام شده، منابع آرشیوی خوبی (حتماً با دشواری) جمعوجور شده، آدمهای مرتبط با بحث پیدا شدهاند و راضی شدهاند بنشینند جلوی دوربین و دربارهی همهی جوانب قضیه حرف بزنند، مصاحبهها خوب بریده شده و با ظرافت كنار هم چیده شده، ایدههای گرافیكی كار تمیز اجرا شده، ریتم فیلم هم با توجه به زمان طولانیاش قابل قبول است و با ایدهی مركزی تناسب دارد. جمع شدن همهی اینها كنار هم اتفاق سادهای نیست، خیلی از مستندهای خوب این سالها كارشان در یكی از این بخشها میلنگیده.
دوم
گمان میكنم بزم رزم میتواند برای سه گروه از مخاطبین، سه مواجههی كموبیش متفاوت پدید بیاورد. آن دسته از تماشاگران كه در دههی ۱۳۶۰ سن و سالی داشتهاند و در گوشهای از كشور فعالیت مشخصی میكردهاند، اشراف بیشتری بر جزئیاتی دارند كه فیلم مورد اشاره قرار میدهد و حتماً تصور واضحی از همهی سرودها، آهنگها و قطعات آن سالها دارند. اما گروه دیگری كه همنسل من محسوب میشوند و در آن سالها كودك و نوجوان بودهاند، خاطراتشان كمی محو اما زنده است. من اغلب قطعاتی را كه در فیلم پخش میشود به یاد دارم و با بعضیهایشان خاطرهی شخصی دارم.
در آن سالها با آن فقر تكنولوژیك، همهی دار و ندار من برای به دست آوردن و نگهداری آن قطعات، یك ضبطصوت معمولی خانگی بود و یك نوار كاست سبز رنگ شصت دقیقهای كه میگذاشتمش داخل آن ضبطصوت، منتظر میماندم تا یكی از این قطعات از تلویزیون پخش شود و به محض شروع میدویدم ضبط را روشن میكردم و میچسباندم به بلندگوی تلویزیون و به همه میگفتم ساكت باشید و صدایتان درنیاید تا من سرود مورد علاقهام را ضبط كنم! بعداً كه آن نوار را بارها گوش میدادم چند ثانیهی اول كه نبود، انواع و اقسام نویزهای اهالی خانه را هم قاطی آواهای اصلی میشنیدم و بهتدریج صدای محیطی هم میشد بخشی از خود موسیقی!
وقتی فروختن نوار كاست بعضی از این سرودها در میدان انقلاب رایج شد، یكی از مشتریهای ثابت مغازههای جنوب میدان بودم و پیدا كردن هر نوار جدید در بساط آنها، حسی شبیه فتحی عظیم و پیدا كردن غنیمت در میدان جنگ نصیبم میكرد. سر و كار داشتن با نوار كاست و ضبطصوت ماهیتاً گونهای متفاوت از عشقورزی به موسیقی بود كه بهكلی دنیایی است متفاوت با روزگار رواج امپیتری و ابزار امروزی.
گروه سوم مخاطبان هم میتوانند جوانان امروز باشند كه شاید هیچكدام از این قطعات را نشنیدهاند و مواجههی مستقیمی با موضوع نداشتهاند و بنابراین وقتی به تماشای بزم رزم مینشینند عملاً در حال تماشای یك فیلم تاریخیاند دربارهی دورانی سپریشده. نوع نگاه آنها و تلقیشان از موضوع باید جالب باشد. كنجكاوم دربارهاش بدانم.
سوم
بزم رزم گرچه تحلیلی دقیق و كامل از تاثیرگذاری موسیقی در مقطعی خاص از تاریخ معاصر ایران ارائه میدهد، ولی موفق میشود از این فراتر برود و در لایهی بعدی، اشارههایی كند به شرایط اجتماعی فرهنگی سالهای ابتدای انقلاب، نسبت مردم با انقلاب و جنگ، نسبت مردم با موسیقی، نسبت هنرمندان اهل موسیقی با مردم، ارتباط مدیران فرهنگی و سیاسی با هنرمندان، نسبت احكام فقهی با موسیقی و تلقیهای متفاوت آن سالها و تاثیراتی كه هر كدام از اینها بر هم میگذاشتند، و تصمیمهایی كه باعث رونق موسیقی یا بر عكس موجب نابودی بعضی فرصتها شد.
این لایهی دوم باعث میشود بزم رزم را فیلمی منحصر به توصیف نقش موسیقی در سالهای پیروزی انقلاب و آغاز جنگ ندانیم، بلكه میشود نشست و دربارهی نوع مواجههی یك ملت با هنر در سالهایی صحبت كرد كه مدیران كشور به اصل وجود موسیقی و مشروعیت حضورش در مهمترین صحنههای دوران جدید كشور بدبین بودند. و به این فكر كرد كه امروز كجاییم و آیا توانستهایم تكلیفمان را با چنین موقعیتهای متناقضی روشن كنیم یا خیر. خصوصاً با توجه به حرف و حدیثهای این سالها دربارهی لغو كنسرتها و ممنوعیت اجرای همان كسانی كه سازندهی مشهورترین قطعات موسیقی رزمی در سالهای دههی ۱۳۶۰ بودهاند.