می دسامبر بهکارگردانی تاد هینز ـ ۲۰۲۳
می دسامبر را شاید بشود فیلمی دربارهی سینما دانست، مثل پرسونا (اینگمار برگمان) که آشکارا الگوی اصلی مورد توجه سازندگان می دسامبر بوده است.
یک بازیگر سینما (الیزابت) در جستوجوی «واقعیت» است. قرار است نقش زنی واقعی را بازی کند، بنابراین سفر کرده و آمده تا او را بشناسد، درکش کند و با او به وحدت ذهنی برسد. زنی بهنام گریسی که روایتهای ژورنالیستی و حرفهای در و همسایه شهادت بر «اغواگر» بودنش میدهند. گفته میشود پسری نوجوان (سیزدهساله) را اغوا کرده، شوهر و بچههایش را ترک کرده و رفته با این پسر (جو) زندگی تازهای شروع کرده. بازیگر آمده تا با چشم خودش چنین زنی را ببیند تا آماده شود چند هفته سر صحنهی فیلمبرداری در نقش او جلوی دوربین برود. الیزابت میخواهد بفهمد آیا گریسی همین است که دیگران میگویند؟ یک اغواگر بیپروا که بابت آنچه کرده پشیمان نیست؟
بازیگر خودش را به پسر اغواشده (جو) نزدیک میکند تا سر در بیاورد این مرد وقتی با زنی که وسوسهاش میکند تنها میشود چه واکنشی نشان میدهد. به نظر نمیرسد اهل تندادن به وسوسه باشد یا شاید جرأتش را ندارد، پس بازیگر نقشهای ترتیب میدهد برای اغوا کردنش. در لحظهی وقوع معاشقه میتوانیم به این فکر کنیم بازیگر در زندگی واقعی جای گریسی قرار گرفته و پسر را اغوا کرده. گویا بسیار باورپذیر رفتار کرده؛ پسر توی تختخواب ابتدا به او میگوید گریسی، مکث میکند و تصحیح میکند الیزابت… باید حواسش باشد که اسم این زن الیزابت است و گریسی نیست.
در میانههای فیلم دیده بودیم بازیگر (الیزابت) به دبیرستان شهر میرود تا به پرسشهای بچهها دربارهی خودش پاسخ دهد. یکی شیطنت میکند و میپرسد تو در صحنههای جنسی هم بازی میکنی، الیزابت علاقه نشان میدهد با جزئیات شرح دهد که این جور صحنهها چون کاملاً از قبل طراحیشده است بسیار مکانیکی پیش میروند و تو بهعنوان بازیگر میدانی که داری بازی میکنی، اما البته که گاهی وسط تکرارها به این فکر میافتی الان ممکن است واقعاً با بازیگر مقابلت صمیمیتی پیدا کرده باشی و بنابراین همه چیز «واقعی» شده. کمکم مرز میان واقعیت و بازی در صحنهای مهندسیشده را گم میکنی. از طرف دیگر مردهایی که پشت صحنه ایستادهاند واکنشهایی نشان میدهند که انگار موقعیت برایشان «واقعی» است.
حالا وقتی الیزابت جو را اغوا میکند میتوانیم به این فکر کنیم آنچه دیدیم چهقدر برایش واقعی بود، چهقدر «بازی» کرد تا این تجربه را نصیب خودش کند بلکه به «بازی»اش در نقش گریسی کمک کند. برای جو چطور؟ او با اشتباه کردن در نامیدن الیزابت گویا گریسی را مقابل خودش دیده؛ تجربهی اغواشدن بیستوچهار سال قبل برایش تکرار شده. اما وقتی جو در سکانس بعد به تختخواب گریسی برمیگردد میشنویم که گریسی فریاد میکشد یادت نرود بیستوچهار سال پیش تو مرا اغوا کردی. پسر دفاعی ندارد و تسلیم به نظر میرسد. آیا «واقعیت» این است؟ اگر بناست کسی «قربانی» نامیده شود، گریسی است؟
جورجی (پسر گریسی از ازدواج قبلی) ما و الیزابت را مطمئن میکند که گریسی یک «قربانی» است. میگوید او از نوجوانی مورد آزار جنسی برادرهایش قرار میگرفته. الیزابت وقتی از این سابقهی تلخ باخبر میشود تلقیاش از گذشتهی گریسی و کاراکترش تغییر میکند. اما در سکانس ماقبل آخر گریسی مدعی میشود اینها همه خیالات است و چرندیاتی که جورجی سرهم میکند. اینجا میفهمیم گریسی از حرفها و رفتارهای همهی مردان اطرافش باخبر است. همه را تحت کنترل دارد. همهشان (حتی شوهرش جو) مثل پسرانش میمانند که گویا تا ابد مشغول تربیتشان است. حالا الیزابت دوباره نمیداند «واقعیت» چیست. تمام تقلاهایش بیهوده بوده و بعد از این چند روز که وقت صرف نزدیکی به این خانواده کرده دست خالی به نظر میرسد.
در سکانس آخر او را میبینیم که کلیدیترین صحنهی داستان گریسی و جو را مقابل دوربین بازی میکند: لحظهای که گریسی در انبار فروشگاه مشغول اغواکردن پسر است. آیا این واقعیت است؟ کارگردان بعد از چند برداشت اعلام رضایت میکند ولی الیزابت تقاضای تکرار دارد، میگوید داشت «واقعیتر» میشد. یعنی دقیقاً چه میشد؟
الیزابت در این فیلم انگار انسان نیست، آینه است. آینهای مقابل گریسی و جو تا «واقعیت» را در آن ببینند. الیزابت سینماست. پا به دنیایی واقعی میگذارد، در انتها بازمیگردد مقابل دوربین تا بازتابی از آن زندگی را به فیلم تبدیل کند، آخرین دیالوگش هم بر اشتیاق او به واقعیت تأکید میکند. اما کدام واقعیت؟
امتیاز از ۵ ستاره: ★★★ ½
به تمام نقاط کلیدی فیلم اشاره شد. خیلی مطلب مفیدی بود و ترغیبم کرد که یکبار دیگه فیلمی تماشا کنم. ممنون ازتون.
درود بر شما
اگر میشه یک ویدئو راجع به این فیلم با جزئیات بیشتر با تمرکز به نحوه ی قاب بندی و قرینهگی ها داخل یوتیوب بسازید!
به نظر من نیمه دوم فیلم نفسی نداشت
درود
از این یادداشت انتظار نقد داشتم و نه توضیح و شرح فیلم.
یکی از انواع نقد، شرح جزئیات فیلم به شکلی است که نوع نگاه منتقد به فیلم را دستهبندی کند تا برای مخاطب روشن کند اگر فیلم را به این شکل ببیند چه دریافتی خواهد داشت. اگر به نظر شما اسم این «توضیح» فیلم است بله، بسیاری از انواع نقد، مشغول توضیح فیلم میشوند