اشتراکات یک فیلمساز کهنهکار و یک فیلمساز تازهکار
در دو شب گذشته دو فیلم پلیسی دیدم با حالوهوایی كاملاً متفاوت كه تنها وجه اشتراكشان پلیسی بودنشان است و حضور یك پلیس بهعنوان قهرمان اصلی داستان. اولی، فیلم تازهی اسپایك لی است كه در اغلب فهرستهای ده فیلم برتر سال حضور دارد و با توجه به رویكردش دربارهی مسئلهی آزار سیاهپوستها، نامزدیاش در میان فیلمهای برگزیدهی اسكار امسال قطعی به نظر میرسد. نام فیلم BlacKkKlansman است كه تقریباً غیر قابل ترجمه به نظر میرسد. كلمهای تركیبی است و نوعی شوخی با مفهوم فرقهی كوكلوسكلان. با توجه به اینكه این فرقه مشهور است به دشمنی با سیاهپوستها و تلاش برای براندازی نژادشان، این لقب یعنی یك سیاهپوست توانسته عضو كوكلوسكلانها شود. اسم شوخ و غریبی است برای یك فیلم و البته كاملاً متناسب، چون کل فیلم دقیقاً دربارهی همین موقعیت است: یك سیاهپوست موفق میشود بهشكل مضحك و هجوآمیزی عضو این فرقه شود. سیاهپوستی به نام ران استالورث كه پلیس است، در دورهای از تاریخ سیاسی اجتماعی آمریكا كه حضور رنگینپوستان و اقلیتها در مناصب اجتماعی تحمل نمیشده، نه تنها موفق میشود به عضویت ادارهی پلیس كلرادو درآید بلكه به همان مردی تبدیل میشود كه خودش را وارد تشكیلات مخفیانهی كوکلوسكلانها میكند تا اطلاعاتی از فعالیتهای آنها به دست آورد. رویكرد فیلم در روایت ماجرا دوپهلوست و درست در مقطعی كه ما تصور میكنیم شرایط بسیار ملتهب شده، لحن شوخ فیلمساز در نمایش كاریكاتوری موقعیت ضدقهرمانها، پایانبندی متفاوتی برای فیلم تدارك میبیند، گرچه درنهایت، ارجاع به زمانهی حاضر و دوران ترامپ، قرار است هشداردهنده باشد دربارهی امتداد «یك داستان واقعی» تا دوران حاضر و بروز شكلهای تازهی نژادپرستی. اما فارغ از ابعاد سیاسی فیلم و شعارهایش داشتم به ایدهی مركزی قصه فکر میکردم كه مبتنی بر «یك پلیس و یك تلفن» است؛ اینكه چطور قهرمان فیلم موفق میشود از پشت یک دستگاه تلفن در ادارهی پلیس، خودش را عضو یك فرقهی مخوف كند.
از قضا شب بعد فیلمی از سینمای دانمارك دیدم كه از ابتدا تا انتها متكی بر ایدهی «یك پلیس و یك تلفن» است! نام فیلم مجرم است و اولین فیلم یك فیلمساز ۳۰ سالهی سوئدی است به نام گوستاو مولر كه البته فیلمش را در دانمارك ساخته و فعلاً نام فیلمش در میان ۹ فیلم لیست كوتاه بهترین فیلمهای غیرانگلیسیزبان مراسم اسكار امسال هم قرار گرفته. مجرم دربارهی پلیسی است كه در مركز تماسهای اضطراری ادارهی پلیس نشسته و به تلفنها پاسخ میدهد. ماجرای مرکزی از همین تماسهای تلفنی شروع میشود و با همین تماسها هم پایان میپذیرد. ایدهی جذاب فیلم، تمركز روی یك مكان ثابت و یك كاراكتر ثابت است كه با فیلمنامهی خوب، اجرای عالی کارگردان و بازی فوقالعادهی بازیگر اصلی به نتیجه رسیده. در سالهای اخیر چند فیلم متمرکز بر یک لوکیشن و یک بازیگر ساخته شده اما این یکی از بقیه متقاعدکنندهتر و درگیرکنندهتر است. متأسفانه مجبورم جلوی خودم را بگیرم و دربارهی جزئیات فیلم ننویسم چون قصه لو میرود. پیشنهاد میكنم بدون خواندن متنی دربارهی مجرم به تماشایش بنشینید.