پرستار سگها ـ ماتئو گارونه
فیلم تازهی ماتئو گارونه كه شاید بهتر باشد پرستار سگها یا تیمارکنندهی سگها ترجمهاش كنیم، تأثیرگذارتر و کاملتر از یكی دو فیلم اخیرش است. بعد از گومورا که در سال ۲۰۰۸ نمایش داده شد، این فیلمی قابل اعتناست و بازگشت به همان سبك و سیاقی كه در آن موفق بوده.
فیلم با یک نمای درشت از دهان سگ ترسناکی آغاز میشود که بهشدت پارس میکند و مهارش سخت به نظر میرسد، اما مردی که روبهرویش ایستاده با زنجیری که به گردن سگ بسته، خیال خودش را بابت کنترل او راحت کرده و حالا دارد سعی میکند آرامش کند. فیلم در همین موقعیت میچرخد و به انتها میرسد. در همین شرایط و همین میزانسن، اما با اندکی تفاوت! داستان در ناکجاآبادی در حاشیهی شهر (شاید رم) میگذرد. در منطقهای کمجمعیت که بر اساس ارتباط رو در روی آدمها و کسبوکار محلی اداره میشود. آدم اصلی قصه، مردی است به نام مارچلو که شغلش نگهداری از سگها و رسیدگی به آنهاست. از آراستگی ظاهری گرفته تا درمان زخمهایشان.
امتیاز بزرگ فیلم این است كه ایدهای مشخص را با تمركز و اعتماد به نفس پیش میبرد و از مسیر خارج نمیشود: قرار است موقعیت عجیب یك مرد نحیف و ضعیف را ببینیم كه علاقه دارد به شیوهی خودش، رفاقت با بزهكار مهارناپذیر محله (سیمونه) را ادامه دهد. رفاقتی كه ماهیتی مبهم و گیجكننده دارد، چون تركیبی است از ترس و سازش با حسابگری و فرصتطلبی. آن هم از جانب آدمی كه حرفهاش نگهداری سگها و تیمار آنهاست، و دلخوشیاش برای اوقات فراغت هم وقت گذراندن با دختر كوچكش كه بعد از طلاق، پیش همسر سابقش زندگی میكند. در نگاه اول هیچ تناسبی بین این آدم كمی رمانتیك و بسیار آسیبپذیر با گندهلات محله كه با جنون و قساوتش همه را ذله كرده وجود ندارد و قاعدتاً باید اولین كسی كه میخواهد دنبال راهی بگردد برای كندن كلك این دیوانه، همین مارچلو باشد. اما او به شكل مبهمی خودش را نزدیك به سیمونه نگه میدارد و حتی بهخاطرش زندان هم میرود.
روایت در تمام طول فیلم منحصر به پیگیری همین رابطهی غریب باقی میماند. قصهی فرعی و حاشیهروی بیمورد نداریم. سراغ گذشتهی آدمها نمیرویم. دنیای پرستار سگها تشكیل شده از رابطهی موازی مارچلو با سگهایش و ارتباطش با سیمونه تا در نهایت به یكی شدن این دو موقعیت میرسیم. فیلم، قصهی كوچكی را تعریف میكند برای نمایش دنیایی كوچك، اما همین را درست از آب درمیآورد با بازیهای بسیار خوب و یك كارگردانی ظریف و مؤثر.
اتمسفر فیلم، حالوهوای محلهی حاشیهی شهر كه بستر داستان است، و تكافتادگی قهرمان هپروتی فیلم كه در گوشهای از دنیای مصیبتزدهی اطراف دارد تلاش یكنفرهای میكند برای بقا و امیدوار ماندن به آینده، یادآور فضا و قصههای نئورئالیستی است اما طبعاً متناسب با شرایط اجتماعی قرن جدید. این محلهی نیمهویرانه، این كاراكترهای نیمهدیوانه و این تلاش تلخ برای بقا و زنده ماندن در شرایطی غیرانسانی، پیگیری همان تم و روابطی است كه در اصلیترین نمونههای مكتب نئورئالیسم دیدهایم و این فیلم یکی از بهترین نمونههای سینمای سالهای اخیر ایتالیاست برای نمایش تلفیق میراث اساتید نئورئالیست با موقعیتهای اجتماعی معاصر.
امتیاز از ۵ ستاره: ★★★