اوندین ـ کریستین پتزولد
فیلم جدید کریستین پتزولد بهنام اوندین همهی شرایط ممکن برای دست کم گرفته شدن را دارد. از طرفی فیلمی بازیگوش و هپروتی است و نمیتواند توجه جنبشهای دفاع از انواع اقلیتها را به خودش جلب کند، از طرف دیگر با روایت ساده، با داستان محدود و کوچکش، میتواند تماشاگر عادی را دچار این اشتباه کند که با فیلمی ساده و کوچک طرف است. اما این فیلمی غنی، پیچیده و چندلایه است که خوشبختانه دربارهی منازعات مد روز نیست.
اوندین را میشود چند جور تماشا کرد. اگر لایهی اولیهاش را دنبال کنیم که دارد یک رمانس متعارف را میسازد و پیگیری میکند، دو زن و دو مرد داریم بهاضافهی زنی به نام اوندین که در ابتدا و انتهای داستان، بیرون از رابطهی دو زوج داستان ایستاده. در اولین صحنهی فیلم، اوندین در کافهای روبهروی یوهانس نشسته و دارد او را تهدید میکند که اگر رابطهاش را با آنا قطع نکند و دوباره به اوندین عشق نورزد کشته خواهد شد! شاید تصور کنیم شاهد یک بگومگوی آشنا میان زن و مردی شدهایم که رابطهشان دچار بحران شده.
در ادامه، میبینیم یوهانس بیاعتنا به تهدید اوندین، محل قرار را ترک میکند و میرود، اوندین در جستوجوی او به کریستوف برمیخورد، با هم آشنا میشوند و رابطهای عاشقانه را آغاز میکنند. اما کریستوف که حالا همراه اوندین است میتوانسته با مونیکا باشد، زنی که همکارش است و هر روز کنارش کار میکند. در انتها همین میشود؛ با کنار رفتن اوندین، کریستوف را کنار مونیکا میبینیم. در این پنجضلعی رمانتیک که میان زنان و مردان فیلم چیده شده، کل وقایع میتواند دربارهی زنی باشد بهنام اوندین که قربانی است؛ مرد اول (یوهانس) به او خیانت کرده و رفته با زنی دیگر زندگی میکند، خودش هم داوطلبانه قربانی مرد دوم (کریستوف) میشود تا او را به زندگی بازگرداند هرچند به قیمت زیستن با زنی دیگر.
اما میشود تصوری بهکلی متفاوت از فیلم داشت اگر از ابتدا کلمهی «اوندین» برای ما معنایی بیرون از دنیای فیلم داشته باشد. اگر بدانیم که اوندین نامی است آشنا لابهلای افسانهها و اساطیر اروپایی که از متون کهن تا قصهی مشهور هانس کریستین اندرسن و یک رمان و یک نمایشنامه که پس از آن نوشته شده، قرائتهای متنوعی از این زن آبزی عرضه کردهاند. زنی که معمولاً در پیکر یک پری دریایی جلوهگر میشود و قلمرو حکومتش آب است.
علاوه بر این، بسیار تعیینکننده خواهد بود اگر به اشارههای فیلمساز به تاریخ شهر برلین و پیوند زدن شخصیت اصلیاش با تاریخ این شهر هم توجه کنیم و مکث طولانی دومین سکانس فیلم روی ماکت شهر همراه روایتگری اوندین، ما را متوجه کند که مسئله چیزی فراتر از همین صحنهای است که میبینیم و دیالوگهایی که میشنویم. این نمونهای از همان نوع مکثهای ساختاری است که باید توجه ما را به کارکردش در فرم کلی فیلم جلب کند.
اگر فیلمهای قبلی پتزولد را هم دیده باشیم، یا حدأقل دو فیلم جدیدترش یعنی ترانزیت (۲۰۱۸) و ققنوس (۲۰۱۴) را، با تمایل خاص این فیلمساز به درهمآمیزی دو موقعیت کاملاً ناهمگون آشنا شدهایم. مثل رفتار غریبی که با تاریخ کرده در ترانزیت، و فرانسهی اشغالشدهی سالهای جنگ جهانی دوم را وصل کرده به فرانسهی معاصر، و البته از هر دو زمینهی تاریخی داستانش آشناییزدایی کرده، حالوهوایی کافکایی حاکم کرده که آدمها جستوجو میکنند بیآنکه دقیقاً بدانند چه چیز را در کدام مکان جستوجو میکنند.
پتزولد در اوندین هم دارد برلین واقعی و مدرن معاصر را وصل میکند به برلین مرموز عصر اسطوره. برلینی که یک پری دریایی در آن زندگی میکند. از این منظر، نیمهی اول فیلم است که ما را فریب میدهد تا تصور کنیم موقعیت، کاملاً واقعی است. در حالیکه از همان پلان اول داریم تصویر یک پری دریایی انتقامجو را میبینیم که مردها را برای خودش میخواهد و میتواند با خشم، انتقام بگیرد. تهدید او نوعی مجادلهی امروزی میان زن و مردی که به هم زدهاند نیست، بلکه شبیه لحظهای است که زن برفی در دومین اپیزود کویدان (ماساکی کوبایاشی) به مرد میگوید ناچار است که او را بکشد. همانقدر بیرون از منطق یک قصهی کاملاً رئال.
با در نظر گرفتن همهی این مقدمات، آنوقت فیلم بهتدریج رمز و رازهایش را در اختیارمان قرار میدهد: اوندین داستان یک شهر (برلین) است که رویهای مرئی دارد و رویهای نامرئی. رویهی بیرونیاش را توریستها، معمارها و مردم عادی میبینند و تویش زندگی میکنند. رویهی زیرینش آب است. اوندین (در نقش راوی داستان شهر) میگوید این شهر روی آب و کانالهای آبی بنا شده و شبیه مرداب است. شبیه باتلاق است. پس یک دنیای زیرین دارد. دنیایی پنهان. در این دنیای زیرین، مابهازای دیگری از اوندین که همان ملکهی زیرآب است حکومت دارد. او از یکسو لباس راهنمای آن ساختمان مجلل توسعهی شهری را میپوشد و با متانت، رویهی بیرونی برلین را شرح میدهد، از سوی دیگر در وقت استراحتش (بیرون از جامهی حرفهاش) میشود همان پری دریایی انتقامجوی مخوف که میآید به کافهی کنار خیابان، تا تهدید کردن مرد را پی بگیرد. آن مرد (یوهانس) به اوندین وفادار نیست و رفته عاشق زنی دیگر شده که خانهای مدرن دارد و استخری در خانهاش.
بنابراین داستان یک شهر را دنبال میکنیم و زنی که پیوندی باستانی با تاریخ این شهر دارد. شهری که دو لایه دارد (کهن و معاصر)، بالا و پایین دارد (آب و خشکی)، اوندین هم دو چهره دارد؛ چهرهی اولش گاهی بهتناسب شغلش روایتگر توسعهی مدرن این شهر است و چهرهی دومش، تجسم همان ملکهی دنیای زیرین. حالا از دل جنبهی صنعتی این شهر، غواصی پدیدار میشود که از طرفی متعلق به همان دنیای رو به توسعه است و دارد پایههای پل جوش میدهد در دل آب. از سوی دیگر بههرحال زندگیاش زیر آب میگذرد و در همان عمقی کار میکند که به اوندین تعلق دارد. حرفهاش رفتن به دل شهر است و پنهان ماندن زیر آبهای رودخانه. بنابراین بعد از تماشای صحبتهای اوندین میآید به سویش. در حالیکه اوندین منتظر است تا با آن مرد (یوهانس) تکلیفش را معلوم کند، در همان لحظه این مرد (کریستوف) بهجای او ظاهر میشود. شاید هم اوندین او را از آکواریومش بیرون میکشد. از درون آکواریومی که کارکردش مثل ماکت شهر برلین است. همان ماکت پهناوری که داخل آن ساختمان قرار داده شده. مثل همان نقطهی درون ماکت که اوندین، یوهانس را دیده بود نشسته در کافه، حالا از ماکت دنیای زیرآب (آکواریوم) هم این غواص پدیدار میشود. بیرون میآید از توی آکواریوم، و جایگزین یوهانس میشود برای اوندین.
در ترکیب این لایهها میشود اوندین را همان موجود اسطورهای دید که هر بار از دل آب بیرون میآید و قربانی میگیرد. اوست که به مردها دل میبازد و بعد، وادارشان میکند وفادار باشند. اوست که در رستوران، مقابل آکواریوم منتظر است تا مردی از راه برسد و صیدش کند. وقتی آکواریوم میشکند، سقوطش مثل پری دریایی میماند که از آب بیرون افتاده و به ساحل آمده. اما بهطور موازی داریم قصهی کریستوف را میبینیم که مردی معمولی و واقعی است و فعلاً بیخبر است از اینکه اوندین او را از دنیای درون آب بیرون کشیده و از آن خود کرده تا جایگزین یوهانس شود. کریستوف نمیداند که صید اوندین محسوب میشود. در نیمهی دوم فیلم، وقتی میفهمد اوندین او را جایگزین مردی دیگر کرده، میمیرد. اوندین که میبیند رازش نزد کریستوف برملا شده، میرود انتقامش را از یوهانس میگیرد و بعد، خودش به زیر آب بازمیگردد تا کریستوف هم بتواند به زندگی برگردد.
فیلمساز برای اتصال این ایدهها از یک نظام مبتنی بر «ساختار دوگانه» بهره برده که از ظرافت و پیچیدگی تحسینبرانگیزی برخوردار است. قرینهسازی متعدد و تو درتو که در لایههای متفاوتی پیش میرود: یک لایهاش شامل بازگشتهای فراوان و شبیهسازیهایی میشود که در سراسر فیلم در جریان است. فیلم دقیقاً در میانه، دو نیمه میشود. درست در لحظهای که اوندین و کریستوف از روی پل میگذرند، همان پلی که درون ماکت هم بر وجودش تأکید شده بود و وسط شهر روی رودخانهی مرکزی قرار دارد، در همان لحظه که اوندین میرود روی پل (نقش آب و رودخانه را به یاد بیاوریم)، دوباره یوهانس را میبیند. یوهانس دارد در مسیر مخالف، همراه آنا میگذرد. نقطهی تقارن دو نیمهی فیلم و نقطهی تلاقی کاراکترها همینجاست. نقطهی آغاز غلبهی چهرهی افسانهای اوندین و میل تدریجی منطق روایی فیلم به آمیختگی با افسانه هم همینجاست.
این دیدار دوباره، شروعکنندهی تکرار موقعیتهاست. حالا یک بار دیگر ملاقات یوهانس با اوندین را میبینیم در همان کافه. با همان جزئیات، همان حرکت دوربینها و همان میزانسنها. مسیر روایی نیمهی اول را دوباره پی میگیریم تا برسیم به تلفنی از طرف کریستوف و بازخواست کردن اوندین که چرا حقیقت را پنهان کرده و از اول نگفته که عاشق یوهانس است. یک تماس تلفنی که در لایهی واقعی فیلم هرگز رخ نداده. کریستوف مرده پیش از اینکه فرصت کند این حرفها را بر زبان بیاورد. حالا اوندین است که چارهای ندارد جز کندن از این دنیا و بازگشت به قلمرو خودش تا بتواند کریستوف را به زندگی زمینیاش بازگرداند.
این قرینگی از طرفی در تصاویر و موقعیتهاست، از طرف دیگر در خود قصه که میتواند شرح آمدن اوندین از افسانه به واقعیت باشد برای انتخاب یک مرد. یا بر عکس، این باشد که کریستوف ناگهان عاشق زنی میشود با مشخصات اوندین. همهی داستان را میشود از دو دیدگاه روایت کرد. حتی سکانس رفتن اوندین زیر آب دریاچه را میتوان خودکشی تصور کرد یا بازگشت او به قلمرو خودش. سکانسی که با ارجاعی هوشمندانه به سانشوی مباشر (میزوگوچی) همان دوگانگی را در خودش تکرار کرده. در آن نمونهی اصلی هم آنجو داوطلبانه میرود درون دریاچه تا با پذیرفتن مرگ، امکان زندگی به برادرش بدهد. میزانسن بهترتیبی است که او هم درون آب فرو میرود هم به آسمانی صعود میکند که تصویرش در آب منعکس شده. علاوه بر ارجاعهای مختلف به سرگیجه (هیچکاک)، این لحظه و همانندسازی با فیلم جاودانهی میزوگوچی هم از لحظات درخشان اوندین است.
امتیاز از ۵ ستاره: ★★★ ½
خیلی ممنون بسیار لذت بردم از نقدتون
ممنون از شما
بسیار عالی بود و استفاده کردم.
ممنون از شما… .
تشکر از شما که خیلی عالی تحلیل کردید. علاقمند شدم دوباره ببینم
عالی بود جناب معززی نیا. دست مریزاد🌹🌹
واقعاً نقدتون هوشمندانه بود…
خوشحالم که تصمیم گرفتین درمورد این فیلم بنویسین