بوتاکس ـ کاوه مظاهری
بوتاکس را دیدم، اولین فیلم بلند کاوه مظاهری بعد از همهی تجربههای موفقش در ساختن فیلم کوتاه و مستند.
دقت فیلمساز در اجرا، تعهدش به درست و کامل درآوردن موقعیتها و کم نگذاشتن برای جور کردن مصالحی که اثرش نیاز دارد، اولین چیزی بود که تحت تأثیر قرارم داد.
موقع تماشایش چند بار یاد فارگو (برادران کوئن) افتادم و همزمان با تماشا فکر میکردم چرا. چه چیز این فیلم دارد مرا یاد فارگو میاندازد، در حالی که از جهاتی هیچ ربطی به هم ندارند. تماشای بوتاکس که تمام شد سرچ کردم ببینم دقیقا چند وقت است اکران شده و چطور فروخته (قبلش طبق عادت، یک خط هم دربارهی فیلم نخوانده بودم) که برخوردم به یکی دو تا خبر و یادداشت دربارهاش، دیدم بین منتقدان غیرایرانی هم کسانی به شباهت بوتاکس با فارگو اشاره کردهاند.
به مقایسهی فیلمها علاقه ندارم، معمولاً گمراهکننده است، اما در این مورد خاص فکر میکنم همین مقایسه میتواند تصورم دربارهی بوتاکس را توضیح دهد: ترکیب کاراکترها و روابطشان، و تلاش آذر (خواهر کوچکتر) برای پولدارشدن از روشی نامتعارف، تعدادی آدم را کنار هم جمع کرده که با درجات مختلف «ابله»اند. یکی مشکل فیزیکی و بارز دارد و درک درستی از اطرافش ندارد، بقیه گرچه در ظاهر سالمند، دچار زوال عقلند از بس حرص «ترقی» دارند. میخواهند یکشبه پولدار شوند، آن یکی برود آلمان و بقیه هم سوداییاند برای رسیدن به جایی.
این موقعیت میتواند ما را یاد ترکیب کاراکترهای فارگو بیندازد، اما تفاوت هم از همینجا شروع میشود: کوئنها استاد ساختن شخصیتهاییاند که همزمان ابله و دوستداشتنیاند. حریصاند، بابت طمعشان حماقت میکنند ولی انساناند و قابل شناسایی. تا مرز تبدیلشدن به کاریکاتور هم پیش میروند ولی دقت که میکنیم میبینیم مثل خودمانند. گیرم با کمی مبالغه. نمونهای دفرمه از خودمان. به همین دلیل همهی آدمهای فارگو را میشود دوست داشت گرچه رقتانگیز به نظر میرسند.
ولی آدمهای بوتاکس جایی این وسط ماندهاند. موقع تماشا برایم سخت بود نزدیکشان شوم. نه آنقدر گرم و صمیمیاند که نزدیک شوم و بشناسمشان، نه کاملاً دور ایستادهاند. شاید به همین دلیل، لحن فیلم هم کمی مردد است. جایی بین کمدی سیاه و یک درام جنایی. و شاید به همین دلیل است که فصل دریاچهی نمک (که ابتدا همان مرا یاد فارگو انداخت بهدلیل شباهتش به آن سکانس دفن پول در برف) با اینکه از نظر فنی خوب اجرا شده (مثل بسیاری از دیگر سکانسهای فیلم) بهقدر کافی درگیرکننده نیست، چون درام در قوارهی اتمسفر و جزئیات صوتی بصری نیست. همپایش جلو نیامده.
شاید این مشکل کل بوتاکس باشد که درام، همقد دقتهای سبکی فیلمساز نشده.
اما اینها معنایش این نیست که بوتاکس فیلم خوبی نیست. نکتهی بسیار امیدوارکنندهاش این است که کاوه مظاهری نشان میدهد بر خلاف بسیاری از همنسلانش، از «اجرا»ی درست برای خودنمایی بهره نمیبرد. نمیخواهد با قاببندی، حرکت دوربین یا میزانسنهای پیچیده روی همکارش را کم کند بلکه دارد کارش را درست انجام میدهد برای کامل کردن یک ساختار از قبل طراحیشده که حساب و کتاب و نظم مشخصی دارد. همین ویژگی، آنقدر اهمیت دارد که باعث میشود امیدوار باشیم فیلم بعدی مظاهری جهش بزرگی در کارنامهاش باشد.
امتیاز از ۵ ستاره: ★★ ½