سفر به تاریکی
در کل این «سفر به تاریکی»، قرار است بفهمیم همان «تیمارستان» محل امنتری است برای پناه گرفتن یک روشنفکر؟ پس چند روزی میآید بیرون، گشتی میزند و دوباره بازمیگردد همانجا؟ یعنی چرخهی رفت و برگشتش از خانه به آسایشگاه، بناست «بیهودگی» دنیای بیرون، دنیای عینی را نشانمان بدهد؟ آنوقت چرا باید این را بپذیریم؟