تیپیکال آمریکایی، تیپیکال مبتذل

بر خلاف تو من فکر می‌کنم چرنوبیل سریال خوبی است و توانسته یک موقعیت ملتهب را جوری بازسازی کند که ما حس‌ش کنیم اما البته که این سریال را آمریکایی‌ها ساخته‌اند و بدیهی است که موضوع از زاویه دید آنها روایت می‌شود، همان‌طور که اگر این داستان را روس‌ها روایت کنند از زاویه دید خودشان روایت می‌شود.

تیپیکال آمریکایی، تیپیکال مبتذل ادامه‌ی مطلب

مردی که همیشه آن‌جا بود

فیلم دیوانه‌واری که وودی آلن در سال ۱۹۸۳ ساخته، به نظر می‌رسد نزد تماشاگران و منتقدان، محبوبیتی به اندازه‌ی کمدی‌رمانتیک‌های او ندارد، اما در نگاهی دوباره، بیش از هر فیلم دیگرش جوهر «وودی آلنی» دارد. اگر این توصیف بارها تکرارشده‌ی «اثری که از زمانه‌اش جلوتر است» در مورد بعضی فیلم‌های تاریخ سینما صادق باشد، قطعاً یکی از آنها همین زلیگ است.

مردی که همیشه آن‌جا بود ادامه‌ی مطلب

مردی که حرف نمی‌زند

در سینمای آمریکا، فیلم سیاسی افشاگرانه که سازنده‌اش دست از نگرانی برداشته باشد و با خیال آسوده، بالا و پایین یک شخصیت یا جریان مهم سیاسی را یکی کند کم ندیده‌ایم، از مایکل مور گرفته تا الیور استون و اسپایک لی و دیگران، از این دست فیلم‌ها ساخته‌اند، اما باز هم وایس مورد خاصی است و توصیه می‌کنم حتماً تماشایش کنید.

مردی که حرف نمی‌زند ادامه‌ی مطلب

تقدیم به پدر، با عشق و نفرت

اگر فیلم‌های تازه را می‌جورید تا در میان انبوه تولیدات سینمای روز دنیا چیزی پیدا کنید که اسمش را بشود گذاشت «سینمای متفاوت»، فیلم جدید نوری بیلگه جیلان، فیلمساز شصت‌ساله‌ی استانبولی یکی از خاص‌ترین نمونه‌هایی است که ممکن است به تورتان بخورد. به گمانم بد نیست اسم ساختاری را که جیلان به آن رسیده «فیلم ـ رمان» بگذاریم.

تقدیم به پدر، با عشق و نفرت ادامه‌ی مطلب

چهار قوطی واکس،‌ قورباغه و ابرهای دیجیتال

سرخ‌پوست ایده‌ی خوبی دارد و در یک سوم ابتدایی امیدوارکننده به نظر می‌‌رسد. اما به‌محض تمام شدن جذابیت ایده‌ی اولیه، مشخص می‌شود فیلمنامه‌نویس آن‌قدر به همان ایده‌ اطمینان داشته که توانسته سی چهل نفر را همراه کند و حالا همگی دارند ما را مشغول می‌کنند تا نبینیم قصه‌ای باقی نمانده و فیلم دارد با آوردن و بردن شخصیت فرعی‌های بی‌ربط، وقت تلف می‌کند.

چهار قوطی واکس،‌ قورباغه و ابرهای دیجیتال ادامه‌ی مطلب

خودکشی غافلگیرکننده‌ی یک سریال

پخش نهمین فصل سریال مرده‌های متحرک که آغاز شد با تردیدی جدی تماشای فصل تازه را شروع کردم. با تلاش برای زنده نگه داشتن امید به اپیزودهای ابتدایی تا شاید کسی راهی برای نجات سریال از مسیری که در پیش گرفته پیدا کرده باشد. اما حالا بعد از دیدن هفت اپیزود، مطمئن شده‌ام امیدواری بی‌فایده‌ای داشته‌ام.

خودکشی غافلگیرکننده‌ی یک سریال ادامه‌ی مطلب

هنرمندی که هم خلق می‌کند، هم نقد می‌کند!

چند دهه است که می‌دانیم قرار نیست فیلمی از فون‌تریر را راحت و آسوده، بدون شوک‌های بصری و روایی تماشا کنیم. از همان سال‌ها که اروپا را ساخته بود تا ایده‌های غیرمنتظره‌ای مثل رقصنده در تاریکی و داگ‌ویل و چیز مخوفی مثل ضدمسیح، همیشه می‌دانستیم که موقع تماشای فیلم‌های او قرار است گوشه‌ای کز کنیم!

هنرمندی که هم خلق می‌کند، هم نقد می‌کند! ادامه‌ی مطلب

سه‌نوازی در گام ماژور

تماشای سوگلی (یورگس لانتیموس) برایم غیرمنتظره بود. انتظارش را نداشتم. نمایش یک‌تکه‌ی ماهرانه‌ی مسحورکننده‌ای است. هم‌چون کنسرتی به‌دقت طراحی‌شده یا اپرایی موزون، با ریتمی یکدست و اجرایی ماهرانه تا انتها پیش می‌رود، تمام می‌شود و تو ملتفت نمی‌شوی قطعه‌ها چطور به هم پیوستند تا یک پیکره‌ی متحد را بسازند.

سه‌نوازی در گام ماژور ادامه‌ی مطلب

اهمیت زاویه دید یک گیتار

فیلم تازه‌ی کوئن‌ها متمرکز بر همان ایده‌ی همیشگی است که بیش از سه دهه است پی‌گیری می‌کنند: حکایت چند آدم طماع و ابله که فکر می‌کنند خیلی زرنگند ولی در اصل، دارند گور خودشان را می‌کنند. ابله‌هایی که حماقت‌شان قابل تحسین است چون سرشار از شور زندگی‌اند! همان‌ها که قبلاً دیده‌ایم حالا در زمان و مکان غرب وحشی قرار گرفته‌اند.

اهمیت زاویه دید یک گیتار ادامه‌ی مطلب

یک فیلم کوچکِ بی‌ادعا

فیلم‌‌ساز که مشخص است عاشق تاریخ سینماست، به جای ناخنک زدن به مضامین «عمیق» همه‌پسند، تلاشش را صرف دوباره‌سازی شوخی‌های مشهور لورل و هاردی کرده و به همراه دو بازیگر درجه یکش وقت زیادی صرف باورپذیر درآوردن فیگورها و جزئیات رفتار دو ستاره‌ی تکرارنشدنی سینمای کمدی کرده. فیلم، دستاورد بزرگی است برای بازسازی شمایل دو بازیگر فقید.

یک فیلم کوچکِ بی‌ادعا ادامه‌ی مطلب

error: Content is protected !!
پیمایش به بالا