چارلی در برابر چارلی
هوشمندی فیلم این است که گرچه در ظاهر، تاریخچهی رشد محبوبیت یک کاراکتر را پی میگیرد، در لایهای دیگر مشغول تحلیل رابطهی ستارهها با مخاطب میشود: تماشاگر شیفتهی یک کاراکتر میشود. آن کاراکتر با تصمیمهای کسی خلق شده که نمیدانیم در زندگی واقعی چه اشتراکی دارند.
خانمها و آقایان، به سینما خوش آمدید
دغدغهی جیمز کامرون در آواتارهایش ساختن یک دنیای خیرهکننده است. دنیایی که پیشاپیش، قبل از اینکه مسیر دراماتیک پیدا کند خارقالعاده است. کامرون روی طراحی جزئیات هر تکه از این دنیا حساسیتی غیرعادی و کمسابقه به خرج میدهد و میخواهد مثل یک پیکرتراش همهی ریزهکاریها را کنترل کند.
خدای مرگ مقابل خدای زندگی در اینیشرین
کالم بهای آزادیاش، بهای خلاصی از بطالت را با قطع عضو میدهد؛ همان تکههایی از بدنش را که برای نواختن ساز نیاز دارد قیچی میکند و میکوبد به در خانهی پادریک. چارپای محبوب پادریک که شعور ندارد نباید تکههای بدن آدمها را بخورد تلف میشود.
آینهای مقابل تاریخ
تأثیرپذیری مکری از تارانتینو در اولین فیلم بلندش (اشکان…)، صرفاً دلبستگی به فیلمسازی در آن سوی دنیا نیست، بلکه نشانهی زندگی در یک دنیای مشترک، در یک دوران مشترک است. به همین دلیل تصادفی نیست که آخرین فیلمش یعنی جنایت بیدقت بار دیگر همان نشانههای مشترک را در خودش دارد.
بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار
تومان با نوعی خیرهسری ساخته شده که با حالوهوای فیلم هماهنگ است. نوعی جسارت برای بیاعتنایی به قراردادها. نتیجه، کاملاً قابل اعتنا و در صحنههایی درخشان است. فرشباف ترجیح داده در شکل روایت، در توضیح موقعیت مرکزی قصه، در پرداخت شخصیتهایش و حتی در انتخاب بازیگر، از روشهای مرسوم این سالهای سینمای ایران سرپیچی کند.
یک ضیافت تیم برتونی
ونزدی را آلفرد گاف و مایلز میلر طراحی کردهاند، تیم برتون علاوه بر اینکه تهیهکنندهی اجرایی (و سرمایهگذار) است چهار اپیزود از هشت اپیزود را کارگردانی کرده، اما تمام اجزا و عناصر سریال چنان تیم برتونیاند که نمیتوانیم سهم او را منحصر به همین عناوین درجشده در تیتراژ فرض کنیم.
جنگ خانوادگی تارگرینها
کاملاً قابل درک است تماشاگر شیفتهی بازی تاجوتخت بههرحال از آنچه میبیند رضایت پیدا کند چون بعد از آن فصل پایانی ضعیف که رؤیاپردازی همه را برای تماشای یک پایانبندی بهیادماندنی بر باد داد، همین که هست بهتر از وداع همیشگی با آن دنیای جذاب و رازآمیز است.
بت سرنگون
تصاویر خبری ـ گزارشی از مصاحبههای سرپایی مونرو، نماهایی که در فیلمهای خبری ثبت شده درست به اندازهی کلوزاپهای پرداختشدهی سینماییاش بازتابدهندهی همان «آن» خاص اوست! کیفیتی منحصر به فرد، همان که به قول بیلی وایلدر، تا مقابل دوربین قرار میگرفت انگار جادو رخ میداد. رابطهی غریب این صورت با دوربین ماجرای غریبی است.
تابلوی سیاه/سفید یک خانواده
در طول تماشای رادیوگرافی یک خانواده دو بار شگفتزده شدم! ابتدا تحت تأثیر قرار گرفتم از زحمتی که برای تولید فیلم کشیده شده؛ آمادهسازی دقیق منابع آرشیوی، و انتخاب درست میان عکسها و فیلمهایی که مورد نیاز بوده تا روایت را شکل دهد. در درک هوشمندانهی فیلمساز از مصالح کارش و ساختاری که برگزیده تردیدی وجود ندارد.
بومرنگ تاریخ
حالا «دیکتاتوری اقلیت» جایگزین دیکتاتوریهای قبلی شده، عرصه را چنان تنگ کرده که خالق پدرخوانده میآید روی سن، با شرمندگی از اینکه وقت بقیه را بگیرد، صحنه را بهسرعت ترک میکند و آن دو اسطوره را هم میبرد تا برای لوسبازی جوانکهای کج و کوله وقت کم نیاید.
نقد فیلمِ فارسیزبان؛ محدودیتها و امکانها
تا وقتی عدهای بابت عنوان رسمی «منتقد فیلم» امنیت شغلی به دست نیاورند، نمیشود انتظار شکلگیری یک ساختار پویا را داشت که در گذر زمان، غنی شود. منظور از امنیت شغلی، پولی است که بهطور مشخص در ازای بیشتر خواندن، بیشتر دیدن و بیشتر تولید کردن در عرصهی مطالعات سینمایی وارد زندگی منتقد میشود.