حسین معززی‌نیا

حسین معززی‌نیا نویسنده، منتقد و مدرس سینماست. او از سال ۱۳۷۱ فعالیتش در مطبوعات سینمایی ایران را آغاز کرده و به‌عنوان نویسنده یا دبیر سرویس با نشریات متعددی همکاری کرده، از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ هم سردبیری یک ماهنامه‌ی سینمایی به نام ۲۴ را بر عهده داشته است. علاوه بر این، از سال ۱۳۷۵ کار تدریس مبانی نقد فیلم و تاریخ سینما را در مراکز مختلف آموزشی بر عهده داشته که در سه سال گذشته این فعالیت را در شهر تورنتو نیز ادامه می‌دهد. از معززی‌نیا ۵ کتاب سینمایی نیز منتشر شده. او کارگردانی و تدوین تعدادی برنامه‌ی تلویزیونی و فیلم مستند را بر عهده داشته و در هیئت داوری یا هیئت انتخاب تعدادی از جشنواره‌های سینمایی هم عضویت داشته است.

نئورئالیسم: آپدیت ۲۰۱۸

فیلم تازه‌ی ماتئو گارونه تأثیرگذارتر و کامل‌تر از یكی دو فیلم اخیرش است. داستان در ناکجاآبادی در حاشیه‌ی شهر (شاید رم) می‌گذرد. در منطقه‌ای کم‌جمعیت که بر اساس ارتباط رو در روی آدم‌ها و کسب‌وکار محلی اداره می‌شود. آدم اصلی قصه، مردی است به نام مارچلو که شغلش نگهداری از سگ‌ها و رسیدگی به آنهاست.

نئورئالیسم: آپدیت ۲۰۱۸ ادامه‌ی مطلب

عشقی که از موسیقی زاده می‌شود

پنج سال بعد از فیلم تحسین‌شده‌ی ایدا که اسکار بهترین فیلم خارجی را دریافت کرد، اسم پاو پاولیکوفسکی با فیلم جنگ سرد سر زبان‌هاست و کم‌وبیش می‌شود مطمئن بود امسال هم فیلمش نامزد دریافت همان جایزه خواهد شد. جنگ سرد هم سیاه‌و‌سفید فیلم‌برداری شده در قابی تقریباً مربع (قاب آکادمی) و مضمونش هم به جنگ جهانی دوم و پی‌آمدهایش ربط دارد.

عشقی که از موسیقی زاده می‌شود ادامه‌ی مطلب

تراژدی دلخراش آدم‌های معمولی

استراتژی ساختاری چرنوبیل از ابتدا تا انتها متکی بر «افشاگری» است. متکی بر بهت‌زده کردن بیننده. در اولین اپیزود ما کنجکاویم ببینیم واقعه‌ای که قبلاً درباره‌ش چیزهایی شنیده‌ایم و خوانده‌ایم مگر چه ابعادی دارد که بشود درباره‌اش پنج ساعت داستان تعریف کرد. جزئیاتی که در همان اولین اپیزود می‌بینیم حس کنجکاوی ما را تبدیل می‌کند به تعلیق.

تراژدی دلخراش آدم‌های معمولی ادامه‌ی مطلب

بیرون آمدن از زیر آوار

بوهمین راپسودی پیشنهاد تازه‌ای برای این جنس فیلم‌هاست: یک قصه‌ی «واقعی» داریم که ابتدایش با جزئیات روایت نمی‌شود، آخرش رها می‌شود، آن وسط هم تمام ماجراها را نشان نمی‌دهد، در عین حال حس نمی‌کنید نیاز دارید چیزهایی را بدانید که نشان‌تان نداده‌اند. فیلم وقتی تمام می‌شود، کامل است،‌ اما یک زندگی مو به مو منطبق بر همه‌ی جزئیات تاریخی را بازسازی نکرده.

بیرون آمدن از زیر آوار ادامه‌ی مطلب

یک پلیس، یک تلفن

فارغ از ابعاد سیاسی فیلم و شعارهایش داشتم به ایده‌ی مركزی قصه فکر می‌کردم كه مبتنی بر «یك پلیس و یك تلفن» است؛ این‌كه چطور قهرمان فیلم موفق می‌شود از پشت یک دستگاه تلفن در اداره‌ی پلیس، خودش را عضو یك فرقه‌ی مخوف کند. از قضا شب بعد فیلمی از سینمای دانمارك دیدم كه از ابتدا تا انتها متكی بر ایده‌ی «یك پلیس و یك تلفن» است!

یک پلیس، یک تلفن ادامه‌ی مطلب

قصه‌ی یک علف وحشی

پرندگان مهاجر، یکی از ۹ فیلم فهرست کوتاه نامزدهای دریافت جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان، فیلمی است غیرمنتظره و دیدنی. از آن دسته فیلم‌ها که نه به طعنه، بلکه واقعاً متفاوت است. طبق آن‌چه در کپشن ابتدای فیلم قید می‌شود، ماجراهایی که می‌بینیم بر مبنای وقایعی شکل گرفته که بین دهه‌ی ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ در مناطق بومی شمال کلمبیا رخ داده.

قصه‌ی یک علف وحشی ادامه‌ی مطلب

ت مثل تقلب

موقع تماشای آشیانه‌ی پرنده (سوزان بی‌یر) حس دوگانه‌ای داشتم. نوسان میان دو احوال متضاد: ‌از طرفی حس رضایت و فراغت داشتم از تماشای یک فیلم داستان‌گوی سرگرم‌کننده که کاملاً مشخص است از همه‌ی مقدمات و مصالحش استفاده می‌کند برای برانگیختن همان احساساتی که هزاران سال است بشر قصه‌گو و قصه‌دوست را مشتاق به دنبال کردن قصه‌ها نگه داشته.

ت مثل تقلب ادامه‌ی مطلب

وینس گیلیگان و مسئله‌ی شر

بهتره به سال زنگ بزنی به‌عنوان اسپین‌آف سریال برکینگ بد معرفی شده. واقعاً هم یک اسپین‌آف است و در حال تعریف داستان شخصیت‌هایی است که در حاشیه‌ی وقایع مرکزی برکینگ بد قرار می‌گیرند. اما نکته‌ی درخشان قضیه این است که از نظر تماتیک، بهتره به سال زنگ بزنی ساخته شده تا تم مرکزی برکینگ بد را گسترش دهد.

وینس گیلیگان و مسئله‌ی شر ادامه‌ی مطلب

مردی که آداب فراموش‌شده‌ی قصه‌گویی را بلد است

بهتره به سال زنگ بزنی برای كسانی ساخته شده كه قصه‌گویی نفیس را از قصه‌گویی ولنگار تمیز می‌دهند. این‌ همان جاست كه باید صبر داشته باشید و حواس‌تان را جمع كنید تا یك داستان‌گوی خوب ـ به قول ناباکف ـ قلعه‌ی مقوایی‌اش را به قلعه‌ای زیبا از فولاد و شیشه تبدیل کند. وینس گیلیگان همان کیمیاگر تردستی است که بلد است از مس طلا بسازد.

مردی که آداب فراموش‌شده‌ی قصه‌گویی را بلد است ادامه‌ی مطلب

دوربین میان دشمن

روزگاری حاتمی‌کیا فیلم‌هایی می‌ساخت درباره‌ی جنگ خودمان و به‌صراحت می‌گفت دوربین من هرگز سمت دشمن نخواهد رفت چون آنها را نمی‌شناسم. اما حالا بر خلاف قوانین خودش، با خیال راحت دوربین را برده میان دشمنی که لابد فکر می‌کند خوب می‌شناسد. سکانس‌هایی از فیلمش را صرف نمایش شناعتی می‌کند که ویدئوهای منتشرشده از داعش، همان‌ها را نشان داده‌.

دوربین میان دشمن ادامه‌ی مطلب

error: Content is protected !!
پیمایش به بالا