قهوه و سیگار
پیش از روی آوردن نویسندگان سینمایی به انتشار متنهایشان در وبسایتها یا صفحههای شخصیشان در اینترنت، ما عادت داشتیم به نوشتنهای دورهای در نشریات.
چند هفته، چند ماه یا یکی دو سال در یک نشریه، بعد هم نقل مکان به نشریهی بعدی. هر بار به دلیلی و بهانهای. گاهی قرار بود مدتی دربارهی موضوعی مشخص بنویسیم که موعدش تمام میشد، گاهی دبیر صفحه یا سردبیری که دعوت میکرد بنویسیم، خودش به نشریهی دیگری میرفت و ما هم همراهش، گاهی آن نشریه یا روزنامه توقیف میشد یا تعطیل میشد، و گاهی هم اختلافی با تحریریه اتفاق میافتاد و همکاری ادامه پیدا نمیکرد. این بود که عادت داشتیم به خانه بهدوشی و دورهای نوشتن.
هفتهنامهی شهروند امروز که در طول سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ به سردبیری محمد قوچانی منتشر میشد صفحاتی هم ویژهی فرهنگ و هنر داشت. بهدعوت محسن آزرم (دبیر بخشی از این صفحات بهنام کافه)، در تابستان و پاییز ۱۳۸۷ مجموعه مطالبی را بهشکل هفتگی برای این نشریه مینوشتم تحت عنوان ثابت قهوه و سیگار.
این همکاری در ۱۸ هفته، تا توقیف شهروند امروز در همان سال تداوم یافت.
این مطالب در آن ایام مورد استقبال خوانندگان مجله و همچنین، اهل فرهنگ قرار گرفت، خصوصاً بهدلیل ماهیت جدلی بخشی از نوشتهها و مباحثهای چند شمارهای با دوستانی مثل پرویز نوری بر سر شیوهی نمایش خشونت در فیلمهای روز.
برای اینکه این نوشتهها در دسترس خوانندگان قدیم و جدید قرار بگیرد، مجموعهشان را در وبسایت وقت تماشا منتشر میکنم.
زنی در میان اجتماع خشمگین
زنی تحت تأثیر بدون آنكه خودش از این ادعاها داشته باشد، یكی از مهمترین بازتابهای تفكرات فلسفی دربارهی مفهوم دیوانگی در سینماست؛ دیگران به این دلیل میبل را تحمل نمیكنند كه ادب متعارف را رعایت نمیكند، بنابراین برای اینكه احساس بیپناهیشان را در برابر او تسكین بدهند، میبل را به آسایشگاه روانی میفرستند.
پا گذاشتن در قصهای که دارد تعریف میشود
سلین و ژولی از یكسو، تمام خصیصههای ساختاری موج نوییها را در خود دارد، از سوی دیگر، همهی این بازیهای ساختاری، متناسب با ساختمان ویژه و منحصر به فرد این فیلم، یك بار دیگر بازآفرینی شده، و به یكدستی و انسجامی رسیدهاند كه انگار از ابتدا، اختصاصاً برای این داستان مشخص طراحی شدهاند.
آدمهای تنها در مقابل نظامِ سلطهجو
آن همه جوش و خروش که از سال ۱۹۶۸ تا اواسط دههی هفتاد تأثیرش را بر موسیقی، ادبیات و سینما باقی گذاشت، در آثار پیتر ویر جوان هم بازتاب پیدا كرده و هر دو فیلم ابتداییاش، روایتگر گرفتار شدن فرد در میان جمع، و محاصره شدن توسط قواعد كشندهی یك نظام سلطهجو و انعطافناپذیر است.
اضطراب در حضور دیگران
درخشانترین وجه ساختاری مكالمه كه جداً نبوغآمیز است، ساختار دایرهای آن است؛ آن لانگشات ابتدایی، نمایی تزئینی نبوده، و سكانس افتتاحیه، مقدمهای برای ورود به داستان زندگی هری كال نبوده: كل ماجرا همان است. همهی فیلم همان میدان است، شخصیت اصلی داستان ما هم در نسبت با وقایع همان میدان به ما معرفی میشود.
جدار نامرئی میان شر و معصومیت
رفتار پولینا مثل تماشاگران متعارفِ یك كنسرت نیست كه علاقهمند و آرام مینشینند و لذت میبرند؛ چهرهاش نشان میدهد كه رنج میكشد. میبینیم كه با اضطراب، دست شوهرش را فشار میدهد. مشكلش چیست؟ از موسیقی لذت نمیبرد؟ قطعهای كه دارد اجرا میشود كوارتتی است از فرانتس شوبرت به نام مرگ و دوشیزه. پولینا مسألهای با این قطعه دارد؟
باور میكنیم، باور نمیكنیم
رِی (كالین فارل) یك جوان تندخو و عملگراست كه ترجیح میدهد وقتش را صرف ماجراجویی و لذتهای آنی زندگی كند، و كِن (برندان گلیسن) مرد میانسال پخته و آرامی است كه دوست دارد به تماشای آثار فرهنگی شهر برود، و سر فرصت و با حوصله در تاریخ سیر كند.
آسمانخراشها، روباتها و زبالهها
وال.ای شاید اولین محصول پیكسار باشد كه قابلیتهای تكنیكی انیمیشن سهبعدی در آن به رخ كشیده نمیشود، بر عكس، غلبهی رنگهای چرك و مردهی متمایل به قهوهای در نیمهی اول فیلم موجب میشود كه نوعی لحن رئالیستی بر اثر حاكم شود، و بر خلاف نمونههایی مثل راتاتوی و در جستوجوی نیمو فضای فانتزی چشمنوازی ساخته نشود.
اقامت ابدی در یك یتیمخانه
یتیمخانه، با سكانسی از كودكی لورا در یتیمخانه شروع میشود كه او در محوطهی بیرونی دارد نوعی بازی قایمموشك را انجام میدهد؛ بر روی درختی چشم گذاشته و ما در لانگشات میبینیم كه هر بار تا سه میشمرد، بچهها كمی به او نزدیكتر میشوند تا وقتی كه دستشان به او بخورد، بعد فرار میكنند و او دنبالشان میكند…
رابرت مککی و کتاب داستان: چوب خشک و نگاه بودا
برای انس گرفتن با كتاب «داستان: ساختار، سبك و اصول فیلمنامهنویسی» نباید آن را صرفاً مجموعه یادداشتهایی دربارهی حرفه فیلمنامهنویسی فرض كنید؛ نكته كاملاً غیرمنتظره و استثنایی در كتاب داستان این است كه با خواندن آن به بصیرتی همهجانبه دربارهی معنای داستان، معنای سینما، معنای هنر و حتی معنای زندگی دست پیدا میكنید!
روزگار جنایتهای بدون مكافات
سراسر فیلم را میتوان نمای نقطهنظر كلانتر و تلاش او برای نشان دادن نمونههای اثباتكنندهی فرضیهاش درباره دنیای جدید دانست. او میخواهد ما را متوجه این نكته كند كه گرچه نسل آدمیزاد ذاتاً سركش است، و قتل نخستین را همان اولین برادران تاریخ بشر مرتكب شدهاند، اما معنای جنایت در زمانهی ما بهكلی تغییر كرده است.
قضاوت تاریخ دربارهی فشردن یك ماشه
كشته شدن جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل را شاید نشود به همه توصیه كرد و مطمئن بود كه هر كسی از آن لذت خواهد برد، اما اگر حوصله كنید و این فیلم صدوشصتدقیقهای با ساختار بسیار غیرعادیاش را تا انتها تماشا كنید، ناچارید اعتراف كنید كه یكی از استثناییترین فیلمهای زندگیتان را دیدهاید.
از هدیهی شما متشكرم
نشد جناب پرویزخان نوری! وقتی یادداشتتان را با این جمله آغاز میكنید كه: «آنچه من دربارهی خشونت در سینمای امروز گفتهام و میگویم دلیل نمیخواهد» و با این جمله به پایان میبرید كه: «قصد ندارم جنابعالی را قانع كنم كه با من موافقت كنید. شما را بهخیر و ما را به سلامت» دیگر چه میشود گفت؟
خشونت خاموش یك فیلم سیاه
برویم سراغ فیلم غریب پل تامس اندرسن. خون ریخته خواهد شد را میگویم که یكی از سیاهترین، غیرعادیترین و خشنترین آثار تاریخ سینماست. وقایع فیلم در ابتدای قرن بیستم رخ میدهند، یعنی در سالهایی كه ایدهپردازی دربارهی تكنولوژی و مهیا كردن مقدمات ظهورش به پایان رسیده بود.
كوبیدن پتك بر سر تماشاگر بیخیال
آقای نوری، تلاش نكنید كه به من ثابت كنید خشونت، چیز بد و كثیفی است. بحث ما اصلاً این نیست؛ بحث بر سر این است كه نمیشود كیفیت یك فیلم سینمایی را با توجه به مقدار خونی كه در آن ریخته میشود ارزیابی كرد. حتماً توجه دارید كه شرایط نمایش خشونت در رسانههای بصری تفاوت كرده است.
جادوی جاروبرقی و گیتار!
كاری كه این آقای جان كارنی در فیلمش انجام داده بیشتر شبیه جادوگری است تا فیلمسازی. واقعاً از هیچ، یك فیلم ساخته. به دو بازیگر بینظیرش اعتماد كرده و با اتكا به حضور آنها و ترانههایی كه میسازند و میخوانند، فیلمش را ذره ذره شكل داده. این فیلم دربارهی این دو نفر است و پیوندشان با موسیقی.
درخشش ابدی یك ذهن پاك
جونو از آن فیلمهای غلطاندازی است كه همانقدر كه ساده و معصومانه به نظر میرسد، میتواند دست كم گرفته شود و اینطور فرض شود كه معمولی است، و مثلاً در مقایسه با فیلمهای پیچیدهای مثل آثار اخیر برادران كوئن و پل تامس اندرسن و جولین اشنابل، خیلی آسان ساخته شده و از صناعت آنها بیبهره است.
قصههای خوب ما را پیر میكنند!
در سالهایی كه سینمای عرفانی در داخل كشور رواج داشت، افخمی ناگهان در جایی مینوشت كه یادآوری كامل (پل ورهوفن) فیلم مهمی است، ترمیناتور ۲ (جیمز كامرون) یك اثر هنری است و سكوت برهها (جاناتان دم) فیلم بزرگی است که تا به حال هفت بار تماشایش كرده و دارد میرود كه چند بار دیگر آن را ببیند!
در ستایشِ مخالفت و رفاقت
در ایامی كه محفل تشكیل دادن و گپوگفتهای فرهنگی و هنری، به اتفاقی بعید و رسمی منسوخ تبدیل شده، در این چند صفحه از هفتهنامهی شهروند امروز، كافهای مجازی تشكیل شده تا هر كسی وارد شود، گوشهای بنشیند و برای دیگران تعریف كند كه تازگی چه دیده، چه خوانده، چه شنیده و چه برای تعریف كردن دارد.